Jump to ratings and reviews
Rate this book

سمت تاریک کلمات

Rate this book

85 pages, Paperback

First published January 1, 2005

5 people are currently reading
143 people want to read

About the author

حسین سناپور

23 books108 followers
سناپور در سال ۱۳۳۹ در کرج به‌دنیا آمد. درس‌خواندهٔ رشتهٔ منابع طبیعی است اما از همان ابتدا به نوشتن و روزنامه‌نگاری روی آورد. در آغاز فعالیت داستان‌نویسی‌اش برای کودکان و نوجوانان می‌نوشت. پسران دهکده (۱۳۶۹) و افسانه و شب طولانی (۱۳۷۳) حاصل این دوران است. سپس به روزنامه‌نگاری روی آورد و در روزنامه همشهری و زن و حیات‌نو و چند نشریه دیگر شروع به همکاری کرد. مدتی هم بر کار گردآوری و چاپ داستان‌هاب مجلات گردون و کارنامه نظارت داشت. اولین رمان‌اش نیمهٔ غایب را در ۱۳۷۸ منتشر کرد. این رمان برای او جوایز مختلفی را به ارمغان آورد و در مدت یک سال شش بار تجدید چاپ شد.[۱:] در سال ۱۳۸۰ کتابی در شناخت زندگی و آثار هوشنگ گلشیری به نام همخوانی کاتبان تالیف و منتشر کرد. او هم‌اکنون مشغول تدریس داستان‌نویسی است.

Husayn Sanapur

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
55 (11%)
4 stars
102 (21%)
3 stars
171 (36%)
2 stars
106 (22%)
1 star
34 (7%)
Displaying 1 - 30 of 53 reviews
Profile Image for Gypsy.
433 reviews712 followers
March 23, 2020
برخلاف مرگ‌بازیِ پدرام رضایی (فکر کنم اون اولین کار بوده، هر دو هم برندۀ جایزۀ بنیاد گلشیری) این مجموعه واقعاً ضعیف بود. فضاهای تکرارشونده و بی‌ثمر، مثل یه جور چرک‌نویس بود بیشتر. من نمی‌گم نویسنده باید تنوع داشته باشه، ولی این تکرارها باید به یه چیزی منجر شه. نکتۀ مثبت‌شون این بود که موجز بودن و نویسنده بیخودی داستان‌هاشو شلوغ نمی‌کرد، کِش نمی‌داد، ادا درنمی‌آورد، چیزهایی که نویسنده‌های ایرانی علاقۀ خاصی بش دارن، به جای اینکه داستان بگن.

من داستان آخر رو دوست داشتم فقط. خیلی ماجرای داستان برام باحال بود، دوتا غریبه که هردو رفتن خونه ببینن، بدون اینکه هیچ تفاهمی داشته باشن و هیچ شناختی از هم، تصمیم می‌گیرن باهم برن خونه ببینن و بعد دیگه ماجرا می‌شه. (تلاش برای اسپویل نکردن. :دی) این داستان واقعاً اون خروج از ریلی که حداقل من انتظار داشتم رو داشت.

امیدوارم سناپوردوست‌ها منو دعوا نکنن. :دی
Profile Image for Somayeh.
228 reviews40 followers
August 16, 2015
مجموعه هشت داستان کوتاه که در سال هشتاد و چهار برنده ی جایزه ی بهترین مجموعه داستان بنیاد گلشیری هم شده!
وجه مشترک داستانها تنهایی آدمهای آنهاست، مردی که زنش ترکش کرده و نیمه شب با تلفن زنی ناشناس بیدار شده و خاطراتش را مرور میکند، یا آن یکی که عاشق مجری زن تلویزیون شده و حین تماشای تلویزیون با او صحبت میکند و یا پدری که صبح روز بعد از ازدواج دخترش به دامادش تلفن میکند با این توهم و اعتراض که دختر زار و گریان برگشته به خانه پدری. تلفن هم نقش پررنگی در داستانهای این مجموعه داشت! در واقع سه تا از داستانها به صورت گفتگوی تلفنی بودند.

داستان "خواب مژه هات" و "خانه باید خانه باشد" را بیشتر دوست داشتم.

پ.ن. اول: فکر میکنم دو و نیم ستاره برای این مجموعه مناسب باشد
پ.ن. دوم: نمیدانم معیار انتخاب بنیاد گلشیری در آن سال خاص چه بوده اما به نظرم عنوان بهترین مجموعه داستان سال برای این کتاب زیاده از حد بزرگ است.
Profile Image for Ebrahim Refaghat.
54 reviews15 followers
November 21, 2015
«آره نباید آنطور می گذاشت و می رفت.»
«چه طور رفت مگر؟»
«بی توضیح، بی دعوا، بی اینکه بگذارد من لااقل با بد و بیراه گفتن کمی خودم را سبک کنم. بچه¬اش که افتاد، کم حرف شد. فکر کردم بعد از یکی دو ماه خوب می شود. سه ماه گذشت و نشد ...»
زن گفت: «اشتباه می کنی اگر فکر می کنی باید توضیح می داد. توضیحی وجود ندارد. مثلا چه باید می گفت که احساس می کند مثل یک سنگ شده و تو براش با میز و صندلی و رهگذرهای توی خیابان فرقی نداری؟ خوب بود اگر این را می گفت؟ آره، تو حق داری که فکر می کنی او باید می گفت می خواهد تو را برای چه ترک کند. اما وقتی خودش هم نمی دانست چه می خواهد و دنبال چه دارد می رود، چه چیز را می توانست برای تو بگوید؟ تازه، اگر هم می دانست و می گفت، چیز زیادی عوض نمی شد. چون توضیح ها هم، هر چه باشند، فقط یک جور دروغ اند. برای این هستند که خود آدم و طرف مدتی چیزی به جای جواب برای سوالش داشته باشند. برای این است که جواب واقعی را کسی نمی خواهد بشنود یا بگوید.»
Profile Image for Zohreh Hanifeh.
390 reviews105 followers
March 26, 2021
یک روز بیدار می‌شویم (توی یک گفت‌وگوی خیلی عادی، یا توی رختخواب با کیفِ نشئگیِ یک خواب عمیق شبانه، یا روی صندلی با فکری سرگردان در هزار جا، یا پشت فرمان ماشین توی یک راه‌بندان) و می‌بینیم که نمی‌خواهیم فکرمان هیچ‌جا برود، نمی‌خواهیم فکر کنیم به چیزهای نیامده و آمده و کارهای نکرده و کرده و هر آن‌چه که پیش یا بعد از این ممکن است اتفاق بیافتد. و اصلاً نمی‌خواهیم فکری وجود داشته باشد تا یادمان بیاید که هنوز هستیم و هنوز خیلی کارها می‌شود کرد. می‌فهمیم دیگر پایین‌تر از این، تحمل‌ناپذیرتر از این، ممکن نیست.
Profile Image for محمدحسین.
69 reviews19 followers
January 29, 2025
به چیِ این کتاب جایزه‌ی گلشیری رو دادن واقعاً؟
Profile Image for Arezoo Banooei.
115 reviews
November 14, 2023
اشیا هیچ‌وقت آن‌قدر سرد نیستند که آدم‌ها و چشم‌هاشان می‌توانند باشند.
Profile Image for Maryam Shahriari.
259 reviews962 followers
January 18, 2009
كتاب شامل 8 تا داستان كوتاه بود. به قول نوشته‌ي پشت جلد كتاب: رابطه‌ي انسان شهري معاصر با ديگران و محيط پيرامونش دست مايه‌ي هشت داستان اين مجموعه است.


داستان اولي (خواب مژه‌هات) داستان يه مرد معتاد بود كه عاشق يه دختري شده و داره باهاش حرف مي‌زنه و وراجي مي‌كنه و دختره خوابش مياد و اعصاب طرف رو نداره!
داستان دوم (خيابان‌هاي نيمه شب) مكالمه‌ي تلفني نصفه شب بين يه زن و مرد رو نشون ميده. زنه همين جوري شماره گرفته تا با يكي حرف بزنه چون تنها بوده، ولي مرده فكر مي‌كنه زن خودشه كه چند ماه پيش چون بچه‌اش افتاده خونه رو ترك كرده و رفته. با اون مكالمات به يه سري باورها درباره زنش مي‌رسه. اينم بد نبود.
داستان سوم (كابوس بيداري) هم داستان يه مردي هست كه زنش رو با وجود اينكه دوست داشته طلاق داده و حالا همه دارن بهش زنگ مي‌زنن و از خواب بيدارش مي‌كنن و ازش مي‌پرسن چرا و .... اين يكي رو يه جورايي بيشتر پسنديدم.
داستان چهارم (با تو حرف مي‌زنم، با تو) داستان مردي بود كه عاشق يه مجري تلوزيون شده و برنامه‌اش رو مي‌بينه و باهاش حرف مي‌زنه...
داستان پنجم (دلم سنگين، زبانم تلخ) باز هم مكالمه تلفني يه پدرزن و داماد رو توي صبح اول روز اول زندگي مشتركش نشون ميده. پدره توهم برش داشته كه دخترم اومده خونه و داره زار زار گريه مي‌كنه در حالي كه دختره راحت خوابيده.
داستان ششم (بگذار همين طور ادامه پيدا كند) روايتگر زندگي يه دختر و پسره. پسره به دختره ميگه به درد هم نمي‌خوريم و دختره تا مرز جنون و خودكشي پيش ميره. آخر پسره ميگه خب باشه فعلاً همين جوري ادامه بديم تا ببينيم چي ميشه. دختره كه بيدار شده بوده هر روز بيشتر پيشرفت مي‌كرده ولي پسره هر روز فرو مي‌رفته و ...
داستان هفتم (بركه‌ي من) هيچ چيز خاصي كه من بگم داستان بود نداشت! يه مشت خيالات مبهم يكي بود كه همه خاطرات زندگيش جلو چشمشه. كل داستان 2 صفحه هم نبود ولي گويا يه عمر رو مي‌خواست تو خودش بگونجونه كه به نظر من ناموفق بود.
و داستان آخر (خانه بايد خانه باشد) زن نقاش و مرد نويسنده‌اي رو نشون مي‌داد كه به دنبال خونه‌اي بودن كه روح داشته باشه و ...


به نظرم خيلي از داستان‌ها حرفي براي گفتن نداشت. حداقل اونجوري نبود كه اگه بعد از چند ماه از يكي بپرسي فلان داستان فلان نويسنده چي بود تو ذهنش مونده باشه. صحنه‌هايي رو روايت كرده بود كه اگه روايت نمي‌شد هم جاي خاليش حس نمي‌شد!!!
اگر مي‌خواستم از بين اين 8 تا داستان بهترين ها رو انتخاب كنم يكي داستان ششم (بگذار همين طور ادامه پيدا كند) بود كه اتفاقاً تنها حرف زدني كتاب رو داشت كه پشت جلد كتاب هم نوشته شده بود، يكي هم (خانه بايد خانه باشد) كه مي‌شد يه حس يا يه روح رو توش درك كرد. بقيه خيلي بي روح بود يا اگه روح هم داشت خيلي سرد بود.




متن پشت جلد كتاب:
بعضي‌مان يك مرتبه بيدار مي‌شويم، بعضي آهسته، و بعضي هيچ وقت. اما اگر بيدار شويم، ديگر فكر و نظر ديگران هيچ تأثيري در حال‌مان ندارد. اين كه وقتي ما را مي‌بينند چشمان‌شان برق بزند، يا برعكس، پره‌هاي دماغ‌شان با نفرت باز و بسته شود، هيچ اهميتي ندارد. مهم فقط اين است كه خودمان جلو آينه كه مي‌ايستيم چه مي‌بينيم. اگر نتوانيم جلو آينه بايستيم و به خودمان نگاه كنيم، يا اگر نتوانيم با خيال‌هامان بازي كنيم، نتوانيم و نخواهيم كه به هيچ چيز و هيچ كس فكر كنيم، چه كار مي‌كنيم؟ شايد همان كارهايي كه معشوق من كرد، يا من دارم مي‌كنم.

29/دي/87
Profile Image for Pooya Kiani.
414 reviews122 followers
October 24, 2021
یکی از مضحک‌ترین و توهین‌آمیزترین مجموعه داستان‌هایی که خونده‌م.

نثر دروغی، آدم‌های تقلبی، وراجی‌های بی‌سروته، آروغ‌های بی‌معنا، جمله‌هایی که حتی مرده هم نیستن.

یک نوجوان دوازده ساله که استعداد نویسندگی داشته باشه، بهتر از نویسنده‌ی این داستان‌های وحشتناک متن روایی و درونیات آدم‌ها رو‌ شکل می‌ده.

از فارسی و‌ داستان ایرانی بابت این کتاب عذر می‌خوام.
Profile Image for Sama.
24 reviews26 followers
July 16, 2010
تازه، اگر هم میدانست و می گفت ، چیز زیادی عوض نمی شد.چون توضیح ها هم ، هرچه باشند ، فقط یک جور دروغند. برای این هستند که خود ادم وطرفش مدتی چیزی به جای جواب برای سوالش داشته باشند. برای این است که جواب واقعی را کسی نمی خواهد بشنود یا بگوید
Profile Image for مجید اسطیری.
Author 8 books549 followers
December 20, 2019
داستان های روان شناختی که شاید چند تایشان را بشود مصداق داستان آپارتمانی دانست. سال ۸۷ خواندمش و بیشتر داستان هاش یادم رفته ولی یکیش خوب یادم مانده که شخصیت مردم گریز داستان با زن گوینده خبر یک رابطه عاطفی برقرار کرده.
Profile Image for Armin.
160 reviews
October 25, 2020
همین داستان‌ها آدم را به ادبیات فارسی بدبین و بی‌اعتماد می‌کنند. خواندن همین‌هاست که دل آدم را می‌زند و آدم با خودش می‌گوید این فارسی نویس‌ها سر و ته یک کرباس‌اند و چهارتا داستان درست و حسابی نمی‌شود پیدا کرد در این عرصه. داستان‌ها همه تکرار مکررات بود، بی‌اندازه قابل پیش بینی، روایت‌های تقریبا آبکی حتی. هیچ نمی‌فهمم چرا باید جایزه گرفته باشد و این همه این سمت و آن سمت تعریف جناب سناپور را بشنویم.
Profile Image for Parastoo.
62 reviews16 followers
March 17, 2016
خواندن داستان‌های این مجموعه به نوعی در کنار هم معنادار بود. میشد داستان‌ها را به شکل یک پازل کنار هم چید. تصویر باورپذیر تلخی٬ پوچی٬ تنهایی و باور به این‌ها٬ و فرار به دنیای خیال٬ فضای تاریک و وهم‌انگیزی ساخته بود. مدرن و بعضا متاثر از کارور.

بهترین داستانش خانه باید خانه باشد بود و بعد بگذار همین‌طور ادامه پیدا کند.
Profile Image for Mahshid D.
52 reviews26 followers
September 12, 2017
احتمالا اگر تاریخ‌ها رو پای هرکدوم از قصه‌ها نمی‌دیدم از فرط ساده بودن درون‌مایه‌هاشون از پولی که بابت خرید کتاب پرداختم پشیمون میشدم. اما چیزی که هست اینه بشدت فضاسازی‌های خوب و درستی داشتن و همین باعث شد خوندنشون باعث بشه یک نظمی به ذهن ایده‌پردازم ببخشه. :) مرسی از سنا پور
Profile Image for Mahmoud.
222 reviews11 followers
December 17, 2018
مجموعه 8 داستان کوتاه. در بعضی از آنها باید غرق شد. از بعضی‌ها هم می توان عبور کرد. اینها داستان زندگی همه ما هستند. بیش و کم.
Profile Image for Nooshin Ha.
4 reviews
August 31, 2016
یک روز بیدار می شویم و می بینیم که نمی خواهیم فکرمان هیچ جا برود، نمی خواهیم فکر کنیم به چیزهای نیامده و آمده و کارهای نکرده و کرده و هر انچه که پیش یا بعد از این ممکن است اتفاق بیافتد. و اصلاً نمی خواهیم فکری وجود داشته باشد تا یادمان بیاید که هنوز هستیم و هنوز خیلی کارها می شود کرد. می فهمیم دیگر پایین تر از این، تحمل ناپذیرتر از این، ممکن نیست.
بعضی‌مان یک‌مرتبه بیدار می شویم، بعضی آهسته، و بعضی هیچ وقت. اما اگر بیدار شویم، دیگر فکر و نظر دیگران هیچ تاثیری در حال‌مان ندارد. این که وقتی ما را می‌بینند چشمان‌شان برق بزند، یا برعکس، پره های دماغ‌شان با نفرت باز و بسته شود، هیچ اهمیتی ندارد. مهم فقط این است که خودمان جلو ِ آینه که می ایستیم چه ببینیم. اگر نتوانیم جلو آینه بایستیم و به خودمان نگاه کنیم، یا اگر نتوانیم یا خیال‌هامان بازی کنیم، نتوانیم و نخواهیم که به هیچ‌چیز و هیچ‌کس فکر کنیم، چه کار می کنیم؟ شاید همان کارهایی که معشوق من کرد، یا من دارم می کنم.

صفحات 55 و 56
Profile Image for Nacm.
5 reviews5 followers
October 7, 2014
یک روز بیدار می شویم (توی یک گفتگوی خیلی عادی، یا توی رخت خواب با کیف نئشگی یک خوا عمیق شبانه،یا روی صندلی با فکری سرگردان در هزارجا ،یا پشت فرمان ماشین توی یک راه بندان) و میبینیم ک نمیخواهیم فکرمان هیچ جا برود، نمیخواهیم فکر کنیم به چیزهای نیامده و آمده و کارهای نکرده و کرده و یا هرچه ک پیش یا بعد از این ممکن است اتفاق بیفتد. و اصلن نمیخواهیم فکری وجود داشته باشد تا یادمان بیاید ک هنوز هستیم و هنوز خیلی کارها میشود کرد. میفهمیم دیگر پایین تر از این، تحمل ناپذیر تر از این، ممکن نیست.
Profile Image for Elham Y..
73 reviews1 follower
March 3, 2023
یکی دو تا داستان بود که پتانسیل داستان کوتاه خوب بودن رو داشتند ولی در حد همون پتانسیل باقی موندند. اولین بار این کتاب رو در ۲۰ سالگی‌ام خوندم و به نظر میاد ازش لذت بردم چون بک جاهاییش رو خط کشیدم. حالا ۱۶ سال بعد دارم بهش ۱ ستاره میدم. خوشحالم که دارم بازخوانی کتاب‌های قدیمی رو اجرا می‌کنم، اینکه روند تغییرات خودم رو می‌بینم اتفاق جالبیه. البته که به خلوت شدن کتاب‌خونه‌ام هم کمک شایانی خواهد کرد. در نهایت با اینکه کتاب حتی ۹۰ صفحه هم نبود، ۲۰ روز طول کشید تا بتونم تمومش کنم از بس که نگیر بود.
Profile Image for Fafa.
36 reviews2 followers
May 29, 2024
نتونستم بفهمم قرص ها را برای این خورده بود تا برای همیشه از شر فکر و رویاش خلاص بشه یا فقط برای اینکه حرف من که گفته بودم آینده ای برای من و تو وجود نداره براش قابل تحمل بشه.
Profile Image for Erfan Balaghi.
50 reviews3 followers
October 30, 2018
فضای داستان هاش خیلی شبیه هم بود و میشه گفت تکرار میشد
Profile Image for Nafiseh.
16 reviews10 followers
October 5, 2011
این کتاب مجموعه‌ای است از داستان کوتاه نوشته حسین سناپور. من از این نویسنده "شمایل تاریک کاخ ها" را خواند بودم که بسیار بد بود. کتاب را با اکراه شروع کردم (با پیش‌زمینه ذهنی‌ کتاب قبلی‌)، اما از چند داستان منجمله داستان اول و داستان آخر خوشم آمد.
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
August 6, 2008
اين كتاب در مقابل معروف‌ترين رمان اين نويسنده، " نيمه‌ي غايب" به يك شوخي مي‌ماند
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
September 12, 2015
خیابان های نیمه شب مال آدم های دیگری ست ؛
مال آن ها است که وقت های دیگر هیچ جا نیستند ،
آن هایی که فقط خودشان می دانند که هستند!
Profile Image for Iman Zakeri.
24 reviews
September 4, 2023
A wise man once said:"meh".

بدک نبود. هشت تا داستان داره که به‌نظرم دو تاش جالبن. بقیه همه یک جاییشون اساسی می‌لنگه، مضامین و دیالوگ‌نویسی نیمه‌روشنفکرانه و کمی نچسب، پرداخت فشل و مهم‌تر از همه ناپختگی و غیرطبیعی بودن زبان که ایده‌های خوب بعضی داستان‌ها رو خراب کرده.
اشکالات نوشته‌های تازه‌کارها رو داشت، بی اون که نویسنده‌ش تازه‌کار باشه.
Profile Image for Zartosht.
9 reviews4 followers
August 9, 2013
مجموعه پر و پیمانی در حد و اندازه های ادبیات داخلی بود. نثر چندتایی از داستان ها که اصلا می برد آدم را با خودش، هیجان زده ات می کردو چند دقیقه ای صدای آدم های دور و بر و اتفاقات اطراف را نمی شنیدی. سه تا از داستان ها هم از نظر ساختار و هم از بعد نثر خیلی جاندار بودند و از قضا این سه داستان آن هایی بودند که اول شخص و ذهنی نوشته شده بودند. سناپور حداقل از این مجموعه اش اینطور بر می آید که ذهنی نویس خیلی خوبی است. یک حسی هم کلیت مجموعه داشت وقتی داستانی را تمام می کردی و سراغ بعدی می رفتی، مثل این بود که داستان ها آدم ها یا حال وهوای مشترکی دارند، یعنی یا موقعیت شروع داستان جدید مشابهتی داشت با داستان قبلی یا آدم قصه بعدی شبیه قبلی بود و این آنقدر توی کل مجموعه غلیض بود که می شود فقط جزو توهمات شخص من بحسابش نیاورد! تکه مورد علاقه ام از کتاب هم شروع داستان "بگذار همین طورادامه پیدا کند" است که واقعا خوب است و با همین یک پاراگراف هم پرتت میکند وسط ماجرا و هم موقعیت فکری دوآدم اصلی را توضیح می دهد: "یک روز بیدار می شویم (توی یک گفتگوی خیلی عادی،یا توی رختخواب با کیف نشئگی یک خواب عمیق شبانه،یا روی صندلی با فکری سرگردان در هزارجا، یا پشت فرمان ماشین توی راه بندان)) و می بینیم که نمی خواهیم فکرمان هیچ جا برود،نمی خواهیم فکر کنیم به چیزهای نیامده و آمده و کارهای نکرده و کرده و هرآنچه پیش یا بعد از این ممکن است اتفاق بیافتد. و اصلا نمی خواهیم فکری وجود داشته باشد تا یادمان بیاید که هنوز هستیم و هنوز خیلی کارها می شود کرد. می فهمیم دیگر پایین تر از این، تحمل ناپذیرتر از این، ممکن نیست".ض
Profile Image for Mohsen.
84 reviews11 followers
March 29, 2009
وقتي کتاب را مي خواندم روي اعصابم حرکت نمي کرد. يعني کتاب را که برداشتم زمين نگذاشتم و خواندم تا تمام شد. اما آن چنان اثر برجسته و کم نظيري هم نبود. از بين داستان ها، خواب مژه هات و بگذار همين طور ادامه پيدا کند را بيشتر پسنديدم.
Profile Image for Babak.
134 reviews180 followers
February 9, 2014
مجموعه داستان‌های کوتاه بود که من واقعا نپسندیدم. نمی‌دونم گلشیری معیارش واسه جایزه دادن چیه ولی هرچی هست داره این جایزه هی تو ذهنم کمرنگ‌‌تر میشه جایگاهش
فقط داستان "بگذار همين طور ادامه پيدا كند" رو دوست داشتمو بنظرم قابل قبول بود
Displaying 1 - 30 of 53 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.