در سال 476 میلادی رومولوس آوگستولوس سرنگون شد و نخستین پادشاه از یک سلسله پادشاهان غیررومی جای او را گرفت و بدین ترتیب به امپراتوری روم پایان داد. هر چند این سقوط پادشاهی تنها نیمه غربی امپراتوری را تحت تأثیر قرار داد. بخش شرقی که امپراتور خود را داشت یک هزار سال دیگر دوام آورد. این امپراتوری روم شرقی را بعدها تاریخنویسان امپراتوری بیزانس نامیدند. امپراتوری بیزانس در تمام دورة قرون وسطی تداوم یافت. دورهای در تاریخ اروپا که از حدود سال 500 تا تقریباً 1500 به طول انجامید. تنها در سال 1453 بود که ترکهای عثمانی با تسخیر این امپراتوری به عمر آن پایان دادند. این امپراتوری در بیشتر دوران موجودیت طولانی خود عمدهترین قدرت اروپایی بود. در زمانی که جنگسالاران بَربَر برای ایجاد پادشاهیهای خود در امپراتوری از هم پاشیده روم غربی میجنگیدند و زورآزمایی میکردند، امپراتوری بیزانس در اوج شکوفایی بود که مرکز هنر و دانش و معرفت باقی ماند.
اوایل کتاب خیلی خوب نبود. بخش زیادی رو به توضیح واضحات اختصاص داده بود، مثل سازمان کلیسا و این که ملکه ها در حکومت چه نقشی داشتن و... و خیلی بد تاریخ بخش اول بیزانس، مخصوصاً زندگی و فعالیت های کنستانتین که بانی بیزانس بود رو روایت کرد. اما از یوستینیان به بعد کتاب بهتر و بهتر شد و در نهایت با رضایت کتاب رو بستم.
تاریخدان کرین برینتون خاطر نشان می کند:"اگر به برکت وجود بیزانتیوم نبود،به یقین افلاطون،ارسطو،هومر و سوفوکل از وست رفته بودند حتی نمیتوانیم تصورش را کنیم که این برای شکل گیری تمدن غربی به چه معنا بود" قسطنطنیه پایتخت امپراطوری بیزانس یا روم شرقی نقشی بی مانند در تاریخ داشت..دیوار ها و بارو های بزرگ قسطنطنیه نه تنها حافظ قدرت و ثروت بیزانس بودند بلکه همانند پیله ای محافظ آثار گذشتگان بودند،علم و دانشی که بیزانس در قرون وسطی محافظش بود مقدمه ای شد برای تمام پیشرفت های بعدی بشر..همانطور که برینتون می گوید از دست دادن علم و فلسفه یونانی اثری وحشتناک میتوانست داشته باشد..بیزانسی ها حافظ آثاری بودند که همان زمان دو هزار سال از عمرشان گذشته بود.. سقراط افلاطون ارسطو...بشر بدون این افراد امروز شاید هزار سال عقب تر از وضع کنکونی خود بود.افرادی که نه تنها فراتر از زمان خود بودند..بلکه زمان بشریت را پیش بردند قسطنطنیه همچنان از لحاظ موقعیت در دروازه شرق و غرب قرار داشت،جایگاهی که سبب شد بیزانس از بهترین آنچه در شرق بود همچنان که در غرب بهره ببرد.الگویی در حکمرانی اما چرا بیزانس خود دست به کار رنسانس و عبور از قرون وسطی نزد؟هر چند که نمیتوان سیر تدریجی تغییر را این چنین ساده انگاشت اما بیزانس قلمرویی مذهبی و در یک کلام ایستا بود،تفکرات عقاید و خرافات روحیه نو آوری و تعمق را در بیزانتیومکشته بود،آنان مردمانی بودند که هزاران بار به یک قصه گوش فرا میدادند.. وجه ایستا ی فرهنگی عقیدتی بیزانس تنها ویژگی انان نبود،بیزانس هر چند که پس از نبرد با ایران تحلیل رفت و از نفیر قدرت گیری ناگهانی اعراب برخود لرزید و در زمانی که ایران نابود شد بیزانس نیز به تدریج در تمام قلمرو شرقی خود در مصر،سوریه و شمال افریقا قافیه را به اعراب باخت اما قسطنطنیه دژ محکم شرق و غرب در برابر جهاد اعراب باقی ماند و مانع پیشروی آنان در غرب شد،جملاتی که اکنون خواندیم حقایقی ست که مسیر تاریخ را شکل داد.
کتاب «امپراتوری بیزانس» برای درک موجز اما جامعی از جامعه و سیاست بیزانسی و ارتباط آن با مسائلی چون امپراتوری روم، دیانت مسیحی، امپراتوری ساسانی، فتوحات عرب و دیانت اسلام، و در نهایت توضیحات مختصری درباره اقوام مهاجر اروپایی از گوتها تا اسلاوها مفید و موثر است.
An adequate overview of the Byzantine Empire. Unfortunately for entertainment purposes, it is written at a "PG" rating for younger readers. However, and covers a lot of ground in a small amount of space, and it is informative enough.
I love getting these small chapter books to add to the very limited amount of information that is presented in the text book. While this did that, it was not done well and I doubt most students would complete reading it.