تمدن اسلامى در قرن چهارم براى درك وضعيت ايران اونموقع خوبه. جزئيات تاريخي و اسمهاش زياده و معلومه كه از ذهن آدم فايت ميشه ولى يك تصوير كلي از خلافت بخواننده ميده. آدام متز بيش ازينكه از خودش حرفي بزنه منابع رو خونده و تطبيق داده و منظم كرده. گاهي كه تحليلي ميكنه هم تحليلش خيلي مستشرقانه ست؛ يعني شايد چندان غور نكرده. البته بنظر من خوبه آدم از مستشرقها چيز بخونه. بعضي وقتها چيزايي كه شايد انقدر روتين باشه كه آدم توضيحش رو نبينه رو از الف تا ي توضيح ميدن و خيال آدمو ازش راحت ميكنند. البته آدام متز در همه موارد اينجوري رفتار نميكرد، مثلا در مورد مذاهب يهو يك جزئياتي مثلا در كلام مياورد كه من بعنوان يك آماتور بايد ميرفتم ميجستمشون. ولي جداي همه اينها با وجود داستان نبودن و ادبيات نبودن پر از داستانه و براى همين راحت خونده ميشه. فكر ميكنم جلد دوم رو هم اگه تو كتابخونه پيدا كنم بخونم.
النجمتين للجهد المبذول في الكتاب. ولا يستحقهم الكتاب نفسه. الكتاب مجرد تجميع لقراءات المؤلف في كتب التراث مع تصنيف الحضارة في فصول تحمل عناوين مثل القضاء، الفقه، الأدب وهكذا. أعتقد أن الباحث المتخصص من الأفضل له الاطلاع على كتب التراث والقارىء العادي غالبا سيبحث عن التحليل وهو أمر غائب تماما عن الكتاب. من الطريف أن الكاتب ذكر حادثة أيام الأخشيد حول معركة كبرى بين المسلمين والمسيحيين بسبب بناء كنيسة وهو أمر ما زال يتكرر بعد ألف عام. فكرة الاعتراف بالمجوس بأنهم أهل كتاب يوضح إشكالية الفقه الإسلامي الذي يضطر إلى التجاوب مع الأحداث السياسية متجاوزا جموده عندما يقع أمام معضلات لا حل لها.
على هامش الكتاب: بالنسخة التي قرأتها الصفحات من 80 إلى 96 غير موجودة وبدلا منه تتكرر الصفحات من 17 إلى 32، فعلى من ينوى شراء نفس النسخة مراجعنها قبل الشراء.
این کتاب را باید یک روز کامل بخوانم. به گمانم خواندن این کتاب و توجه به ویژگی های مختلف تمدن دوره اسلامی و گوناگونی عجیب ارزش ها و فرهنگ و ها و ساخت های اجتماعی و فرهنگی و حتی ساختارهای مادی در آن، حداقل می تواند به ما نشان دهد که وقتی از تمدن اسلامی حرف میزنیم از چه چیزهایی حرف نمی زنیم. یا اساسا تمدن اسلامی با مختصات و ویژگیهای انتزاعی ای که به صورت پیش فرض در ذهن مان هست چقدر امکان وقوع دارد.