عده کمی هستند که از اصول ذن آگاه باشند یا توضیح دقیقی از جزئیات آن داشته باشند. ذن یکی از مکاتب منشعب از مکتب بودایی است که در ژاپن شکل گرفت. اساس ذن بر تفکری عمیق و دقیق در اشیا و موجودات و به طور کلی پیرامون است. آیین ذن چهار مرحله مهم دارد: مرحله اول تمرکز و اشراف بر محیط اطراف، نورها، صداها و… است. مرحله دوم نظارت بر ذهن و دور کردن پریشانی و رسیدن به آرامش ذهنی است. مرحله سوم ذن تمرکز بر جسم در تک تک نقاط آن است و مرحله چهارم تنفس و هماهنگی آن. کتاب ذن چیست توسط ع. پاشایی نوشته شده است که در حوزه تفکرات شرقی آثار متعددی دارد. کتاب ذن چیست از آغاز ورود این آیین از چین به ژاپن سخن خود را آغاز میکند و با تشریح نظریات مطرح آن وارد تعاریف منطق گریز کوان میشود و در انتها یک نظر کلی به فرهنگ هنری ژاپن میاندازد. سایر قسمتهای کتاب شامل: ستوری، یگانگی با طبیعت، جی جی موگه، کوان، ذندو و راه و رسم رهروی و مراحل کمال معنوی: گاو و گاوچران میباشد و در مجموع سعی میکند اطلاعات مبسوطی را در مورد تاریخ و روش ذن رائه دهد. در این نوشتار تفسیری از فلسفه ذن یا همان فلسفه روشن شدگی بودایی که در میان بودائیان رواج دارد ارایه شده است. نویسنده مبانی فلسفه ذن مانند نظریه شناخت در آن، ندانستگی، بیهودگی، تجربههای طبیعی، یکی شدن با طبیعت، راه و رسم رهروی، مراحل کمال معنوی، منطق گریزی، آگاهی از هستی، فلسفه زبان در ذن و برخی دیگر از مفاهیم مطرح در این نوع اندیشه بودایی را مطرح کرده و به تبیین این آموزهها پرداخته است. وی الهام گرفتن از طبیعت و مظاهر طبیعی به ویژه حیوانات را در فلسفه ذن شرح داده و تصاویری که نشان دهنده اعتقادات بودائیان بر اساس فلسفه ذن میباشد ارایه نموده و به تحلیل مفاهیم مورد نظر آنان در این تصاویر پرداخته است. کتاب ذن چیست از تالیفهای ع. پاشایی مترجم محقق و شرق شناس ایرانی است که کتابهای متعددی در حوزه شناخت تفکرات شرق تالیف و ترجمه کرده است.
عیناله عسگری پاشایی معروف به ع. پاشایی متولد ۱۳۱۸ در ساری است. بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۱ دورهٔ دانشسرای عالی تهران را در رشته فلسفه و علوم تربیتی گذراند و سپس به مدت یازده سال در دبیرستانهای ساری به تدریس پرداخت. پس از ممنوعالتدریسی به وسیله ساواک به تهران تبعید شد و تمام وقت خود را صرف نویسندگی، ترجمه و ویراستاری کرد. بنا به وصیف احمد شاملو، او به همراه آیدا سرکیسیان (همسر شاملو)، سرپرستی آثار وی را بر عهده دارد.
آن گاه که مطالعه ی ذن را آغاز کردم، کوه کوه بود. و چون اندیشیدم که به ذن رسیده ام، کوه دیگر کوه نبود. ولی چون به شناسایی کامل ذن رسیدم، کوه باز همان کوه بود.
١. دو هزار و پانصد سال قبل گوتاما بودا در زير درخت بودهى به روشنايى رسيد، و راه حل رهايى از رنج را يافت. آوازه ى او به سرعت در جهان پيچيد و آيينش از ايران تا دورترين نقاط ژاپن، شرق و غرب را گرفت، و هنوز یکی از پرجمعیت ترین ادیان جهان است. بودا دين خاصى را تبليغ نمى كرد، بلكه به دنبال تبليغ راه رهايى از رنج بود، و در اين راه كارى نداشت كه مخاطبانش چه دينى دارند، مادام كه از دستورالعمل هاى رهايى بخش او پيروى مى كردند. به همين دليل آيين بودا به هر كشورى كه وارد مى شد، اصرارى بر نفى دين قبلى آن كشور نداشت، بلكه برعكس، لباس آن دين را مى پوشيد و خدايان آن دين را تأييد مى كرد و آن ها را به عنوان "بودى ساتوا" (تجسدهاى قبلى بودا) معرفى مى نمود. همين سبب شد كه آيين بودا به فرقه هاى مختلفى تقسيم شود و در تبت و سريلانكا و چين و ژاپن، به شكل فرهنگ اين مناطق در آيد. از جمله در چين، آيين بودا با تائو، آيين كهن چينى، در آميخت و محصول آن شد "ذن"، يكى از غريب ترين فلسفه هاى بشرى.
٢. ذن بوديسم، معرفت را به دو دسته تقسيم مى كند: نخست، معرفت مشروط. چيزى كه من امروز مى دانم و فردا باطل مى شود. چيزى كه من در شرايط الف مى دانم و در شرايط ب باطل مى شود. چيزى كه من راجع به شىء الف مى دانم، و راجع به شىء ب صادق نيست. هگل مثال جالبى از اين نوع معرفت مى زند: فرض مى كنيم اكنون شب است و ما اين را مى دانيم. حال اگر اين معرفت را روى كاغذى بنويسيم، بنويسيم "اكنون شب است" و ده ساعت ديگر كه روز شد آن را بخوانيم، خواهيم ديد كه اين معرفت يقينى حسى، در عرض چند ساعت باطل شده است. به همين ترتيب آن چه راجع به خصوصيات شخصيتى يك نفر مى دانيم، راجع به شخص ديگرى كه شبيه به اوست صادق نيست، يا حتى راجع به خود همان شخص در شرايط بحرانى صادق نيست، و... تمام معرفت هاى ما، از اين دست هستند: مشروط به يك شىء يا اُبژه، مشروط به شرايط خاص، و مشروط به زمان خاص، در نتيجه سرشار از تمايز گذاشتن بين شرايط و اشياى مختلف. ذن مى گويد: در وراى اين معرفت مشروط، معرفتى نامشروط قرار دارد، معرفتى بدون اُبژه، معرفتى مطلق كه با عقل و استدلال دست يافتنى نيست، و با رسيدن به آن معرفت مطلق بدون اُبژه است كه رستگارى مدّ نظر بودا حاصل مى شود.
٣. همان طور كه معرفت دو قسم است، جهانى كه به آن معرفت داريم نيز دو قسم است: نخست، جهان نمودها، جهان شكل ها، رنگ ها، اشياء، جهانى كه الف در آن غير از ب است، و هر كدام كاركرد خاص خود را دارند. جهان تمايزها و افتراق ها. اما در بطن اين جهان، حقيقتى ديگر هست که بنیاد تمام شکل ها و رنگ های این جهان است، حقيقتى مطلق، نامتعيّن و بدون تمايز كه در همه چيز جارى و سارى است. اين حقيقت خدا نيست، ذن قائل به همه خدايى نيست. برعكس، اين حقيقت به قدرى شبيه به عدم است كه ذن آن را "تُهيت" مى نامد، حقيقتى توصيف نشدنى، بى شكل، بى تعيّن، كه حتى نمى توان آن را "چيز" دانست. اين آموزه اى است كه ذن از تائو به ارث برده است.
٤. بودا مى خواست انسان را از چرخه ى سامسارا - چرخه ى زندگى ها و رنج هاى بى پايان - برهاند و كارى با ماهيت جهان نداشت. نيروانا - مقصود نهايى بودا - چيزى نبود جز رها شدن رهرو از رنج به وسیله ی رها شدنش از خواهش ها. اما ذن به پيروى از تائو مى گويد: فرد با رسيدن به حقيقت جهان است كه از سامسارا مى رهد. نيروانا همان حقيقت جهان است یعنی: تُهيت. و فرد با رسيدن به حقيقت تهى جهان است كه به نيروانا مى رسد. هر چند نيرواناى بودا نيز تا حد زيادى به تُهيت ذن نزديك بود، اما بودا قصد نداشت با نيروانا، حقيقت جهان را توصيف كند. قصد او فقط رستن انسان بود.
٥. آن كه به تُهيت مى رسد، حقيقت جهان را حس مى كند و خود نيز در آن غرق مى شود. حاصل تُهيت چيزى نيست جز "زيستن" به زيست شناسانه ترين معنى كلمه. بدون هيچ ذهنيت، بدون دانستن، بدون تلاش براى معنا دادن، فارغ از هر چه ذهنى است، بدون اندیشۀ گذشته و آینده، در جريان بى معناى "زندگى" روان بودن. "بى معنايى" در ذن بار معنايى منفى ندارد، بلكه بارى بى اندازه مثبت دارد، زيرا دانستن و تلاش براى يافتن و ساختنِ معناست كه زندگى انسان را قرين رنج ساخته است، حركت در خلاف جهت تُهيت، تلاش براى تمايز گذاشتن، تلاش براى متمايز بودن. در حالى كه رهايى از دانستن و تشخّص، و روان شدن با جريان زندگى، آرامش و رهايى از رنج به همراه مى آورد.
٦. رهرو بايد از سامسارا به نيروانا برسد و دوباره برگردد. اين برگشتن امرى اختيارى نيست. به اين معنا كه وقتى به نيروانا مى رسد، مى فهمد كه نيروانا چيزى جز سامسارا نيست، و تُهيت چيزى جز شكل ها و رنگ هاى جهان نيست و در بطن همه ى اشكال جارى است. در نتيجه پس از رسيدن به نيروانا، رهرو مى تواند به زندگى معمولى ادامه دهد و بنايى يا نجارى كند. چيز بيشترى براى به دست آوردن وجود ندارد، قرار نيست رهرو به زندگى اى فراتر از همين زندگى معمولى برسد و مثلاً طى الارض يا چشم برزخى پيدا كند. بلكه قرار است به وضوح نيروانا و تهيت را در همه چيز ببيند و خود را به دست آن بسپارد.
٧. برخلاف فرقه های بودایی دیگر، ذن قائل به مراحل متعدّدی برای سلوک نیست، سلوک فقط یک قدم دارد: رسیدن به تُهیت و چه بسا کسانی در همان نخستین گفتگو با استاد ذن به آن برسند. اما طی این یک قدم گاه ممکن است بسیار سخت باشد. سخت ترين كار از بين بردن ذهنيت رهرو و تلاش او براى "دانستن" راز جهان است. همين است كه گاهی سلوك ذن را ده ها سال طولانى مى كند. رهرو بايد سال ها و سال ها تلاش كند تا در آخر به چيزى برسد كه از روز اول در آن بود، اما حاضر به پذيرفتنش نبود. استادهاى ذن با پاسخ هاى بى معنا و معماهايى بى پاسخ سعى مى كنند آن قدر فهم رهرو را به چالش بكشند تا سالك خود دست از تلاش براى فهميدن بردارد، و جريان بى معناى حيات را از درون درك كند، و با آن همراه شود. بفهمد كه رهايى از رنج در دانستن معناى زندگى نيست، بلكه در درك بى معنايى آن است. بخش بزرگى از ميراث ذن، گفتگوهاى بى معنا و معماهايى است كه استادان ذن براى شاگردان مطرح مى كردند تا در حين مراقبه به آن بينديشند و به وسيله ى آن ذهن را هر چه بيشتر از تلاش براى دانستن باز دارند.
آنگاه که من مطالعه ذن را آغاز کردم، کوه کوه بود> و چون اندیشیدم که به ذن رسیده ام، کوه دیگر کوه نبود. ولی چون به شناسایی کامل ذن رسیدم، کوه باز همان کوه بود.