نقاشی ها چیز کوبنده ای در میانشان نیست اما جالب اند؛ بیش از همه به دلیل استفاده ی تزئینی از خط - حتی در یک مورد چهره ی یک فرد با خط های معدود اما مؤثر شکل گرفته است. فضای نقاشی ها هم فضایی است ایرانی و این فضا نوعی حس خودمانی بودن پدید می آورد؛ البته ایرانی از نوع گل و بلبلش - یعنی ساقی و سوارکار و زیبارویی لمیده و ... خبری از درد و گرفتاری و مشکل نیست، همچنین از پهلوانی. البته نباید هم انتظار عناصر تاریک و زجرآلود را در نقاشی های تزئینی داشت. تزئینی بودن این نقاشی ها به چشم می آید و تعیین کننده است و در قضاوت هم نباید نادیده گرفتش
در مورد حضور عنصر خط
به نظرم استفاده از خطاطی در نقاشی های معاصر امری است نیکو، زیرا جدای از زیبایی های صوری، جهان در قرن ما جهانی است عجین با زبان و نمادهایش. متفکران عصر ما بر محوری بودن زبان در شکل دهی هویت فکری و حتی رفتاری ما تأکیده کرده اند. بسیاری اندیشه را از زبان تفکیک ناپذیر دانستند و بسیاری امری بنیادی تر از زبان نشناخته اند. از سویی گسترش دانش و دموکراتیزه شدن ابزار دسترسی به دانش - همچون کتاب، روزنامه، اینترنت و ... - بر حضور گسترده تر زبان تأثیر بسیار گذاشته است. و از سوی دیگر علم زدگی و فرمالیسم هنری نیز ساحات فرازبانی و فرادانشی - دانش به معنای امر بیان شده و فرادانش به مثابه امری تجربی همچون ایمان - را کمرنگ کردند و زبان به قهرمان بلامنازع عصر ما بدل شد. حال در این طوفان گفتار و نوشتار عجیب است اگر با نگاهی واقع بینانه به جهان بنگریم و در نیابیم جهانمان چقدر عجیب با زبانمان عحین شده است
کتابی بسیار خواندنی از دکتر ناصر اویسی به ویژه در ارتباط با خاطرات ایشان از دایی شان عباس صابری که یکی از مهمترین جاسوسان ایرانی تا بحال شناخته شده کا گ ب بود