Today nearly everyone is familiar with holograms, three-dimensional images projected into space with the aid of a laser.
Now, two of the world's most eminent thinkers -- University of London physicists David Bohm, a former protege of Einstein's and one of the world's most respected quantum physicists, and Stanford neurophysiologist Karl Pribram, one of the architects of our modern understanding of the brain -- believe that the universe itself may be a giant hologram, quite literally a kind of image or construct created, at least in part, by the human mind.
This remarkable new way of looking at the universe explains not only many of the unsolved puzzles of physics, but also such mysterious occurrences as telepathy, out-of-body and near death experiences, "lucid" dreams, and even religious and mystical experiences such as feelings of cosmic unity and miraculous healings.
Michael Talbot was born in Grand Rapids, Michigan in 1953. As a young man, he moved to New York City, where he pursued a career as a freelance writer, publishing articles in Omni, The Village Voice, and others, often exploring the confluence between science and the spiritual.
Talbot published his first novel, The Delicate Dependency: A Novel of the Vampire Life as an Avon paperback original in 1982; though never reprinted, it is regarded a classic of the genre, frequently appearing on lists of the best vampire novels ever written, and secondhand copies have long been expensive and hard to find. His other horror titles, both cult classics, are The Bog (1986) and Night Things (1988).
But despite the popularity of his fiction among horror fans, it was for his nonfiction that Talbot was best known, much of it focusing on new age concepts, mysticism, and the paranormal. Arguably his most famous and most significant is The Holographic Universe (1991), which examines the increasingly accepted theory that the entire universe is a hologram; the book remains in print and highly discussed today.
Michael Talbot died of leukemia in 1992 at age 38.
Michael Coleman Talbot was an American author of several books highlighting parallels between ancient mysticism and quantum mechanics, and espousing a theoretical model of reality that suggests the physical universe is akin to a hologram based on the research and conclusions of David Bohm and Karl H. Pribram.
There is evidence to suggest that our world and everything in it - from snowflakes to maple trees to falling stars and spinning electrons - are only ghostly images, projections from a level of reality literally beyond both space and time.
تاریخ نخستین خوانش: روز چهارم ماه سپتامبر سال 2010میلادی
عنوان: جهان هولوگرافیک؛ نویسنده: مایک تالبوت؛ مترجم: داریوش مهرجویی؛ تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، 1382؛ در 345ص، مصور؛ شابک964638950؛ چاپ دوم و سوم تهران، هرمس، 1386، در یازده و 446ص؛ شابک 9789643632656؛ چاپ چهارم تا نهم 1387؛ دهم تا سیزدهم 1388؛ چهاردهم تا شانزدهم 1389؛چاپ بیستم 1390؛ چاپ بیست و پنجم 1391؛ چاپ بیست و هشتم تا سی ام 1392؛ چاپ سی و یک تا سی و سوم 1393؛ موضوع هولوگرافی، فلسفه، فیزیک، عرفان، فیزیولوژی از نویسندگان ایالات متحده آمریکا - سده 20م
تئوریها و نظریه ها، گاه بسیار حیرت انگیز، و باورنکردنی هستند؛ اینگونه کتابها را سریع میخوانم و میگذرم؛ در خوانش این یکی، به برهان یادداشت دوستی دانشمند، بر هر سطر، پارگراف و گاه بخشها، با تامل بسیار گذر کردم، اگر واقعه ای مرا میآشفت، مطلب را دوباره، گاه چندین بار خواندم؛ اگر شک با دلم همراه بود، یا آنگاه که مشابه بازگویی رویدادی را خود شاهد بوده ام، اندیشیدم؛ به هر بخش تازه از کتاب که رسیدم، بر حیرتم افزود، تنوع پژوهش و بررسیهای پژوهندگان، حیرت انگیزتر از روایتها بود؛ در متن، نگارنده به منابع اشاره کرده است؛ گاه کوشیدم تا منابع را بیابم، به ندرت یافتم؛ بگویم و بگذرم، برایم مسجل شد، که نگارنده ی کتاب، کار پژوهشی بزرگی انجام داده است؛ هرچند خوانشگرانی خواهند پنداشت، گردآوری این روایات بدیع، و حیرت افزا، کاری سهل و آسان است، شاید حق با آنها هم باشد؛ اما خود چنین نمیپندارم؛ پیشنهادم این که، دوستانی که میتوانند کتاب را بخوانند؛ آگاهی از ایده های نو، گاه بسیاری از مشکلات، از پیش روی انسانها برداشته، و درهای بسته را، با کلید جادویی بگشوده است؛ ام��د که از راه برسد
فیزیکدانها، جهان مجذوب کننده ای، درست در قلب اتم یافتند؛ یافته ها، شگفت آور بودند؛ یافته ها، جهان نو را، برای پژوهشگران فریبنده ساخت؛ نتیجه این شد، که همه چیز برخلاف عقل سلیم، و آموزه های بگذشته ها، خود را نمود، که بود؛ جهان جدید، بیشتر شبیه سرزمینی سحرآمیز بود، تا جهان طبیعی؛ نوعی قلمرو «آلیس در سرزمین عجایب» بود شاید، که در آن نیروهای رازآمیز، عادی به چشم میآمدند؛ شاید هم قلمداد میشدند؛ انگار کنید که هر امر منطقی را، وارونه کرده باشند؛ نام این کشفیات را «کوانتوم» گذاشتند؛ یکی از کشفیات حیرت برانگیز فیزیکدانهای «کوانتوم»، این بود که اگر شما، ماده را، به تکه های کوچک، تقسیم کنید؛ سرانجام به جایی میرسید، که تکه های کوچکتر - «الکترونها»، «پروتونها» و ...؛ - دیگر ویژگی ماده را نخواهند داشت
پیش از خوانش تئوری «کوانتوم» میپنداشتم، «الکترون» به مثابه یک گوی کوچک، شبیه زنبور ریزی است، که ویزویزکنان، به دوروبر چیزی میچرخد؛ اما انگار این پندار، از واقعیت بسیار دور بوده است؛ کتاب در ص 44، خود میگوید: «فیزیکدانها، دریافته اند که الکترون واجد هیچ بعدی نیست»؛ درک و تصوری که برایم مشکل است؛ شاید برای فیزیکدانها هم مشکل باشد؛ همه ی اطلاعاتم این را میگوید، که هر شیء قابل لمس، واجد بعد است؛ با اینحال، اگر بخواهید عرض یک الکترون را، اندازه بگیرید، نمیتوانید؛ این کار محال است؛ فیزیکدانها میگویند: «الکترون توان آن را دارد که هم به صورت ذره، و هم موج نمود کند.»؛ مثال ِ خاصیت ذره بودن الکترون را، همه میدانید: «اگر الکترونی را به سوی صفحه ی تلویزیون خاموش، پرتاب کنیم؛ یک ذره ی نورانی، روی صفحه پدیدار میشود، که از اصابت الکترون، به مواد فسفری، که پشت شیشه ی صفحه ی تلویزیون را فراگرفته، به وجود میآید؛ نقطه ی حاصل از اصابت الکترون، ذره بودن او را آشکار مینماید»؛ همچنین، الکترون میتواند به توده ابری موهوم از انرژی، بدل شود، و چنان عمل کند، که انگار موجی گشوده در فضاست؛ اگر این انرژی، به مانعی که دو شکاف دارد، بر بخورد، همزمان، از هردو شکاف میگذرد؛ اما این تمام ماجرا نیست؛ امروز فیزیکدانها باور دارند، که پدیده ی زیر اتمی را، نباید تنها به عنوان موج یا ذره، طبقه بندی کرد؛ بلکه به عنوان اشیائی، باید در نظر گرفت، که همواره قادرند هردو باشند؛ «کوانتا»؛ که «کوانتا» در حکم ماده ی اولیه ای است، که کل جهان از آن بوجود آمده است
Basil J. Hiley and F. David Peat, "The development of David Bohm's Ideas from the Plasma to the Implicate order," in Quantum Implications, ed. Basil J. Hiley and F. David Peat (London: Routledge & Kegan Paul, 1987) p. 1.
تاریخ بهنگام رسانی 19/06/1399هجری خورشیدی؛ 25/05/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
I have decided to add a new shelf called 'slowly reading'. I am reading this book slowly and carefully. Sometimes a paragraph or two is enough for me to stop and digest. Also, often I want to 'spin off' from a section and read related stuff, in books or on the internet. I am reading this in conjunction with Murray Gell-Mann's 'The Quark and the Jaguar', and as happens sometimes they seem to make a good pair. Both are very different in content and approach, yet they are similar in that they show a great interest in how we interpret scientific data, the metaphors we use, the nature of theory and so. Both do deal with similar physics topics too.
A month later: One of the reasons I could not proceed with the book in one sitting reflects what to me is its strength and weakness. Weakness, in that it has no sustaining line of theory building although it relies for what it does say not only on anecdotal evidence but also some quite complex theory; its strength is in its accretion of many points of view, hints, nudges, interesting examples and insights, so that it builds an accretion of suggestion. It is particularly strong in being aware of the importance of classification and naming, metaphor and analogy in the processes of scientific discovery, and, implicitly, the excitement of imaginative approaches at the furefront of explanation (thereby emphasising, what any scientist would agree with, the strict parameters of scientific approaches: to a large extent science work comes after speculation without boundaries). While I do not share the author's (or anyone's) enthusiasm for supernatural phenomena, most of what he covers comes under the heading of unexplained or inexplicable phenomena. It is a useful and entertaining read, and a reference for future return.
I thought this would be heavier on the quantum physics, and way less 'Hey, a poltergeist materialized cold spaghetti on my chest once in New York and a holographic universe explains everything'
When your 'evidence' for the paranormal includes Sathya Sai Baba then this is not my book, my friends.
در نقد کتاب جهان هولوگرافیک، چیزی بیشتر از آن که دکتر توکلی صابری در مجله جهان کتاب (1) نوشتهاند (+)، نمیتوانم بنویسم. به درستی به عمدهترین ایرادات کتاب مایکل تالبوت اشاره کردهاند و نیازی به ورود در جزییات، بیشتر از آن نیست. در ادامهی نوشته فرض میکنم که این نقد توسط خوانندهی این نوشته خواندهشده است. به همین دلیل برای شبه علم بودن کتاب، دلیلی ارائه نمیکنم. نکتهای که میخواهم در اینجا مطرح کنم، این است که چرا کتابهایی از این دست، به راحتی پرفروش میشوند، مورد استقبال گروهی از اقشار تحصیلکرده نیز قرار میگیرند، نقد نمیشوند و حتی راه نقد و بررسیشان بسته میشود. و از آن بدتر، کتابی شبهعلمی موافقانی پیدا میکند که در مقابل انتقادها، نه تنها نیازی به بررسی افکارشان نمیبینند، بلکه رگهای گردن را به حجت قوی میسازند. و این موافقان به طور معمول، حداقل یک لیسانس دانشگاهی نیز دارند. و خودشان را قشر الیت مینامند. کتاب تالبوت آشکارا شبه علم است، از مقدماتی به ظاهر علمی استفاده کردهاست. و نتیجههایی عجیب و غریب گرفتهاست. پر است از ارجاعات به آدمها و مراجعی که علمی نیستند، اما او آنها را علمی میخواند. بسیاری از موافقین کتاب معتقد هستند که این نوشتهها نظریه هستند؛ همانطور که نسبیت و مهبانگ نظریه هستند. بگذارید از همینجا شروع کنم. ابتدا تصور میکنم که کسانی که از این جملات سود میجویند، درک عوامانهای که از واژهی نظریه دارند را جایگزین کاربرد نظریه در علم میکنند. احتمالا حتی از دوران تحصیلشان در دورهی راهنمایی تحصیلی، تعریف نظریه علمی را از دیدگاه بیکن به یاد ندارند. این خبطی است که در بسیاری از موارد، صاحبان نظراتِ عجیب و غریب، انجام میدهند و خودشان را در نظریه بودن، همردهی نسبیت و مهبانگ و فرگشت و ... قرار میدهند. همانگونه که برخی مخالفین فرگشت، با گفتنِ جملهی "این تنها یک نظریه است"، در خیال خودشان، فرگشت را رد میکنند. (2) واقعیت این است که نسبیت و مهبانگ، مدلهایی از جهان هستند که کار میکنند و از پس آزمایشهای علمی برمیآیند. تقریبا هیچ دانشمندی، ادعا نمیکند که ساز و کار جهان را دقیقا آنگونه که هست، تبیین کردهاست. (بر خلاف تالبوت که چنین ادعایی دارد!) بلکه مدلی از جهان را ارائه میدهد که میتوان با آن برخی چیزها را به درستی پیشبینی کرد. حتی شاید برای بسیاری عجیب باشد که بطلمیوس نیز کاری به ساز و کار جهان ندارد، و تنها مدلی از جهان را با توجه به ابزارهای هندسی ارائه میدهد (3)، این که بعدها شارحان، چه تصوری از کار او داشتند، و چگونه مدل هندسی او را به عنوان واقعیت جهان گرفتند ربطی به خود بطلمیوس ندارد. نظریهها، روش مشخصی دارند و ادعاهای ثابتی نیز دارند، در حالی که نوشتهی تالبوت تنها به دروغ نام خودش را نظریه گذاشتهاست. چیزی که در اینجا باید به آن پرداخت و مرز آن را با کتابهایی مانند جهان هولوگرافیک معلوم ساخت، نوشتههایی است که تحت عنوان " علم برای عموم " منتشر میشوند. از نویسندگان خوب در این زمینه، میتوان جرج گاموف، آسیموف، کارل ساگان، فرانسیس کریک، و در دورههای جدیدتر برایان گرین، میچیو کاکو، هاوکینگ، شون کرول و ... را نام برد. تفاوت این کتابهای "علم برای عموم" با کتابی مانند جهان هولوگرافیک چیست؟ البته تفاوت که از زمین تا آسمان است. اما مهمترین دلیلی که این تفاوت را میسازد این است که کتابهای علم برای عموم، به توصیف و تشریح یک نظریهی موجود علمی دقیق – و فرمولهشده - به زبان عمومی می��ردازد. در هیچ کتاب علم برای عمومی، برای اولین بار یک نظریه جدید ارائه نمیشود. محل ارائهی نظریات جای دیگری است. و این کتابها تنها مدلهای استاندارد علمی را برای مخاطبانشان شرح میدهند. (و عموما نویسندگان آنها خود از دانشمندان بزرگ آن رشته هستند.) در حالی که کتاب تالبوت، تنها با شنیدن نامِ جهان هولوگرافیک و بعد خیالپردازیهای ذهنی نوشته شدهاست. یعنی راه را برعکس طی کردهاست. به جای این که از یک نظریهی سخت ریاضی، توصیفی همهفهم ارائه شود، یک سری جملات عامهپسند، بدون هیچ پشتوانهی ریاضی ارائه میدهد. تالبوت هیچ درکی از فرمولهای ریاضی ندارد، هیچ درکی از این که حرفهایش چگونه باید مدل شوند ندارد، حتی هنگامی که میگوید "باید علم را تجدید ساختار کرد" نمیداند که چه چیز جدیدی از این علم جدید که صحبتش را میکند میخواهد. تنها به عنوان جملهای که احتمالا برایش جالب است، آن را بیان میکند. پس چرا بسیاری از موافقان تحصیلکردهی آن، متوجهِ ارجاعات غیر علمی آن نمیشوند؟ مهمترین دلیلش، ضعف در ساختار آموزشی ماست. به همین سادگی، ما یاد نگرفتهایم ارجاعات علمی چیست. به همین خاطر هر روز یک نفر میآید و با جملاتی عجیب سرمان را کلاه میگذارد، چیزهایی مانند رژیم کانادایی! گوشوارههای طبی لاغری که با اشعه باعث کمتر خوردن میشوند.(4) و دکتری که با عمل، دیابت را درمان میکند، به این دلیل حضور دارند که ما در مقابل واژههایی مانند دکتر، طب و ... خودمان را میبازیم و تصور میکنیم حضور این نامهای پرطمطراق دلیلی بر درستی چیزی است. به همین دلیل است که این کتاب در آمریکا (که مردمانش به خرافهپرستی شهرهاند.) یک بار چاپ میشود و در ایران (که مردمانش به کتابنخوانی و تیراژ پایین کتاب شهرهاند.) بیش از 30 بار چاپ میشود. البته کتابها توسط رسانهها به مردم معرفی میشوند. کتابهای علمی، با توجه به پذیرش یا عدم پذیرششان در اجتماع علمی، بررسی و رتبهبندی میشوند. درست است که کتاب تالبوت، چنان بیپایه و اساس است که هیچ وقت توسط مراجع دانشگاهی، نقد و بررسی نمیشود، اما نبود اجماع علمی در ایران، راه را برای حضور این شبهعلمهای بسیار سطح پایین، هموارتر کردهاست.(5) در نبود جامعهی علمی، وظیفهی روزنامهنگاران است که به معرفی و نقد کتابها بپردازند. که متاسفانه در فضای فعلی مطبوعاتمان، مخصوصا در بخش روزنامهنگاری علمی، با چنان مشکلی مواجه هستیم که خود جای نقدها و بررسیهای جداگانه دارد. خلاصه این که این اواخر، معروف شدن یکی دو نفر روزنامهنگار علمی (قدیمتر خودشان را ژورنالیست علمی و هماینک ژورنالیست علم میخوانند.) و حضور آنها در رسانهای مانند تلویزیون، باعث شده که برخی از آنان تصور کنند که میتوانند و بایستی جای خالی اجتماع علمی را یکتنه پر کنند. در بسیاری موارد پیش آمدهاست که چیزی غیرعلمی، در بین آنها مد میشود و برخلاف تمام حرفهایی که میزنند خود از مروجین، شبهعلم میشوند. شاید امروز که دیگر تشتِ این کتاب از بام افتادهاست، هیچیک از روزنامهنگارهای علمی، از این کتاب تعریف نکند، اما همچنان کسانی هستند که میگویند به توصیهی فلان روزنامهنگار در فلان مقاله و مجله، این کتاب را خواندهاند. از آن بدتر، کسانی را دیدهام که میگویند به توصیهی فلان استاد دانشگاه این کتاب را خواندهاند. در مورد روزنامهنگاران غیرعلمی نیز، روابطی در معرفی کتابها جریان دارد که باعث میشود گاهی کتابهایی به تیراژهای بالا دست پیدا کنند که بسیار تعجب برانگیز است.اولین نمونهای که به ذهنم میرسد کتاب بیشعوری است. جالب اینجاست در بین ریویوهای بیشعوری در سایت گودریدز از بین 1954 نفری که آن را خواندهاند، تنها پنج ریویو به زبان انگلیسی وجود دارد، که دو تای آن را نیز خوانندگان فارسی زبان نوشتهاند. یعنی راهنمای تشخیص خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت، تاکنون کمتر از تعداد انگشتان دو دست خوانندهی غیر فارسی داشته است. و تعداد خوانندگان فارسیزباناش؟ (احتمالا خوانندگان غیرفارسیزبان منتظر هستند تا شاید روزی بتوانند کتاب را با خودکار بیشعوری تهیه نمایند.) از این دست تعاریف، در مورد کتاب تالبوت نیز به صورت فوقالعاده زیادی شنیده میشد. مترجمِ نامدار کتاب، که روابط خیلی خوبی با روزنامهنگاران و اهالی حوزهی کتاب دارد، ادعاهای عجیب و غریبی که در مورد عرفانهای شرقی در کتاب شدهاست، و حتی این که کتاب توسط داریوش شایگان برای ترجمه پیشنهاد شدهاست، به این تعاریفِ بدون بررسی دامن زدهاست. و حالا چه کسی جرات نقد کتابی را دارد که این همه از آن تعریف شدهاست، داریوش مهرجویی آن را ترجمه کردهاست، و توسط هرمس منتشر شده، با این همه ارجاع درون متن، توانسته "بسیارى از مفاهیم متافیزیکى را که ریشه در فلسفه و عرفان شرق دارد ، در قالب زبانى روشن و امروزى" برای خوانندهی ایرانی باز شناساند.(6) و توسط داریوش شایگان که خود به فلسفه و عرفان شرق تسلط دارد، به مترجم معرفی شده است. معرفی کتاب در سطح مطبوعات ما، معمولا بدون داشتن نگاه انتقادی، و بر اساس دوستیها و آشناییها صورت میپذیرفت. خوشبختانه امروز دیگر نقدهای علمی و بدون غرض راه خودشان را باز کردهاند و میتوان آنها را در بین سایتها و مجلات دید. هرچند هنوز در مقابل جریان اصلی معرفی کتاب، به راحتی دیده نمیشوند. احتمالا نقد کتابهای علم برای عموم و یا شبهعلمیهایی مانند کتاب تالبوت، آنهایی هستند که با توجه به ماهیتشان میتوانند بهتر این راه را باز کنند.
پانوشت ها : 1- http://www.ensani.ir/storage/Files/20... 2- در این زمینه، میتوانید ترجمهای از آقای علی پیرحیاتی با عنوان " بیچاره نظریه! جایگاه نظریه در علم و نگاه عوامانه به آن " را بخوانید. http://iran-newspaper.com/Newspaper/B... 3- به همین دلیل و برای نجات پدیدهها (saving the phenomena) بطلمیوس مدلهای مختلفی مانند معدلالمسیر را ارائه میکند. به مقالهی سوم از کتاب مجسطی مراجعه کنید. و یا این مقاله را بخوانید: Saving the phenomena: the background to Ptolemy's planetary theory http://www.pitt.edu/~brg/pdfs/brg_i_3... 4- میدانم که سالهاست دیگر این گوشوارهها وجود خارجی ندارند، به همین دلیل آن را مثال زدم تا به علت گذشت سالهای زیادی از حضورشان، بتوان راحتتر به آنها خندید. 5- فصل سوم از کتاب "معماری علم در ایران" نوشتهی دکتر رضا منصوری به مباحثی در مورد نبود اجتماع علمی در ایران و پیامدهای آن میپردازد. http://nojum.ir/fa/events/1393/11/19/... 6- جملهی داخل گیومه از پشت جلد کتاب نقل شده است.
This must be one of the most fascinating, if not the most fascinating book I have ever read, and it is a must-read for anyone who is even remotely curious about who and what we really are or who wants to see spirituality meeting science. The claims that are made are backed up by numerous scientific studies, but it doesn't blow you away with scientific jargon. It's written in an easy-to-read style and the different chapters are split up into subsections, which also helps. Michael Talbot explains what a hologram is and then goes on to argue that the holographic model can be used to explain multiple personality disorders (extraordinary! - if you know nothing about MPD, then you absolutely must read this section), psychokinesis, miracles, the human energy field (or energy bodies), past/present/future existing seemlessly together, near death experiences (NDEs), UFO sightings and much more. Whether you accept the holographic theory or not, just reading the results of the various scientific studies mentioned in the book is fascinating and for me, personally, as a poet and author, it was also inspiring. The idea that everything is interconnected in this holographic universe of ours and is part of the same continuum inspired me, for example, to write a poem called 'My Life' to try and make sense of it ('...all that I see and don't see, hear and don't hear, touch and don't touch, smell and don't smell, taste and don't taste I am - I am the eternal energy of everything...'), whilst the story of the woman in the NDE chapter who said that 'she hadn't danced enough yet', making the being of light she was talking to laugh heartily and enabling her to return to physical life, gave me an idea for a children's story. In short, I found the book riveting and inspirational - jam-packed full of extraordinary scientific fact way more mind-blowing and thrilling than any science fiction I've ever read - and I am now reading it for a second time and will probably read it a third and fourth time as well!
خرداد 87 كه به كتابفروشي رفتم ديدم اين كتاب براي چهارمين بار تجديد چاپ شده است و خوشحال شدم. چهار بار چاپ همچين كتاب جدي و سختخواني نشانگر اين است كه خوانندهي جدي خوان نيز در بين كتابخوانان پيدا ميشود
اولین کتابی که تو سال 2019 خوندم یه مزخرف تمام عیار بود! خیلی وقتها خوندن ریویوهای کتاب رو به بعد از خوندن کتاب موکول میکنم تا احیانا نظرات خوانندهها رو نظر خودم تاثیر نزاره. بعد از خوندن کتاب ریویوها رو نگاه کردم و واقعا شوکه شدم! امتیاز بالای 4 و این همه نظر مثبت برای این کتاب بی ارزش و مزخرف عجیب بود برام! و دوباره این موضوع رو برام ثابت کرد که وقتی یه کتاب گل میکنه و اکثریت ازش تعریف میکنن باید به اون کتاب شک کرد! کتاب تحت عنوان یک کتاب علمی عرضه شده و خود نویسنده مدعیه که در متن و چارچوبی علمی به نظریه هولوگرافیک پرداخته. ولی هرکسی که 4تا مقاله علمی خونده باشه میدونه که یه مطلب علمی باید چه خصوصیاتی داشته باشه. از جمله مهم ترین چیز در نوشتن یک کتاب و مقاله علمی اینه که نویسنده باید برای همه مطالبی که میاره منبع "معتبر" بیاره! این که تو روزنامه سال 1950 راجع به یه غیب بین نوشته شده نمیشه منبع معتبر!!
کتاب در سال 1991 در دهه سی زندگی نویسنده نوشته شده. به همین دلیل مسلما تمامی منابع به قبل از سال 1990 برمیگردند. همونطور که هممون میدونیم زندگی تو گذشته خیلی فرق میکرده و ساده تر بوده. دیالوگ جالبی تو یکی از قسمتهای سریال black mirror هست که میگه: "-به قرن نوزدهم خوش اومدی. نه تلویزیون، نه اینترنت و نه وای فای. +پس تعجبی هم نداره چرا اون زمان مردم چرت و پرت میدیدن! احتمالا فقط حوصلهشون سر میرفته! -خب درواقع این یکی از تئوریهای مربوط به دیدن ارواح هست. ذهن وقتی تحریک نشه خودش شروع به حقه بازی میکنه. هر چه حواس پرتی کمتر باشه مردم روح بیشتری میبینن!" پس عادیه که مردمان زمانهای قدیم چیزهای عجیب تر بیشتری به نسبت مردم الان میدیدن. خود نویسنده یک جا بیان میکنه مردم یک روستایی وقتی باسوادتر شدن روح کمتری میدیدن. و البته از این موضوع نتیجه میگیره تحصیل کردن باعث میشه از روح و اصلمون جدا شیم!!!
یه نکته دیگه ای که فکر میکنم باید بهش توجه کرد اینه که این کتاب حدودا 30 سال پیش نوشته شده! معمولا کتابهای علمی (البته من این کتاب رو علمی نمیدونم و فقط با توجه به ادعای کتاب تو این حوزه قرارش میدم) وقتی قدیمی میشن نیاز هست که یک نفر اون رو ویرایش کنه و نسخه جدیدی با توجه به علم روز و کشفیات و اطلاعات جدید بنویسه. که خب این کتاب به نظرم اونقدر چرت بوده که کسی به خودش زحمت نداده اطلاعاتشو به روز کنه.
نکته دیگه ای در رابطه با منابع کتاب اینکه 20 صفحه اخر کتاب کلا منابعه! این حجم از زیاد بودن منابع شاید خواننده رو گول بزنه و فکر کنه حتما کتاب درست و خوبیه که برای همه ی حرفهاش منبع داره! ولی خواننده باهوش باید بره منابع رو حداقل یه نگاه بندازه! همونطور که گفتم همه منابع برای قبل از 1990 هستن. حتی منابعی برای 1903 هم وجود داره یا حتی قبل از 1900!!! که البته اسم اینها رو هم نمیشه گذاشت منبع! نویسنده هیچ دلیل علمی یا شواهد علمی یا evidence قابل قبول و درست و محکمی برای اثبات حرفهاش نداره! اینکه تو سال فلان مردمان فلان روستا روح دیدن و این اثبات میکنه که زمان چیز خطی نیست و یک هولوگرامه که نشد دلیل!!
نویسنده راجع به خودش هم ادعاهایی داره! از اینکه هاله اطراف بدن افراد رو میبینه. وقتی بچه بوده از غیب اسپاگتی پخته ی سرد روش ریخته شده وقتی تو تختش بوده!! اینکه میتونه روحش رو از جسمش جدا کنه و پرواز کنه! حتی جایی نویسنده داستانی تعریف میکنه که یک بار سر طحالش داد کشیده و بعدتر یک غیب بین بهش میگه تو با طحالت بد حرف زدی و ناراحته!!! و البته نکته جالب اینه که تو فصل آخر کتاب که نویسنده دوباره اشاره ای به این موضوع میکنه به جای طحال میگه کیسه صفرا! نمیدونم اندامهاش رو قاطی کرده یا چی!؟! کتاب پر از این داستانها و ماجراهای عجیب و خرافی از هر نوعی که بخواین هست.. و ته همشون هم نویسنده یه جور بی ربطی به هولوگرام و هولوگرافیک بودن دنیا ربطش میده
الان من هم ادعا کنم که روح دیدم یا از عالم غیب بهم الهاماتی شده شما بدون دلیل و مدرک قبول میکنید؟؟ شاید بتونم بگم من دلیل علمی برای رد حرفها و داستانهایی که نویسنده گفته نمیتونم بگم. ولی نویسنده هم هیچ دلیلی برای اثبات حرفهاش ارائه نمیکنه. باز هم میگم، استناد به حرف یک نفر که ادعاهای فرازمینی داره دلیل علمی نیست. و روش درستی برای برای نوشتن کتاب علمی نیست!
دلایل بی ربط و غیر علمی و بیان خرافات برای اثبات یک نظریه به نظرم حتی خود نظریه رو زیر سوال میبره و خیانت به علمه. این طرز نوشتن کتاب به اصطلاح علمی که توش جز سفسطه و دروغ چیزی نداره گول زدن عوامه و کلاه برداری علمیه!!
به نظرم نویسنده میتونست کتابش رو تحت عنوان یک کتاب در مورد جمع اوری داستانهای فرازمینی که یک سری از مردم مدعی هستن براشون رخ داده بنویسه نه یک کتاب علمی.. تنها به این دلیل کتاب رو تا اخر خوندم که اگر گفتم کتاب بدیه با اطلاع کامل بگم..و کسی نگه تو که کامل نخوندی چطور با اطمینان این حرفو میزنی..
نخوندن این کتاب و هدر ندادن وقتتون با این کتاب رو به همه توصیه میکنم!
There is much fascinating material in Michael Talbot's book, including discussion of scientific theories of the nature of reality and our perception thereof, as well as anecdotal accounts and clinical data regarding a vast array of parapsychological phenomena. Talbot believes that the holographic model of space-time and consciousness developed by David Bohm, Karl Pribram, and others can explain phenomena ranging from UFO encounters to psychic abilities and religious miracles, all of which, it is argued, may in fact be periodic glimpses of a more fundamental level of reality wherein consciousness and matter form a continuum of interacting wave-structures.
Frustratingly, Talbot seems to uncritically accept any and all such reports, indiscriminate of source, as not only genuine, but also self-evidently supporting his favored , decidedly New Age, interpretation of the holographic model. Indeed, if taken at face value, much of the evidence does allow for such an interpretation, but the univocal manner in which it is presented makes independent assessment impossible. Nevertheless, Talbot's argument that scientists must seriously address claims of parapsychological phenomena is well taken. I would counter, however, that this should mean an expansion of the methods of objective observation and falsifiable hypothesis, not their abandonment in favor of subjective phenomenology.
Q: So the Universe is one enormous holograph aye? A: Uh-huh.
Q: Does that mean that all those AmRep Dope, Guns, and F*$@ing in the Streets cassettes aren't as good as I remember? A: No. And I'm not sure how they directly relate to the book.
So every part of a holograph contains the entirety of the holograph. So if you were to cut it in two, each piece would contain the whole "image." Suddenly you would have two pictures of a dolphin jumping over a rainbow. Then four! Et cetera!!! This books likens not only the Universe, but the individual human brain to the nature of the holograph. I will now demonstrate by cutting my brain into four segments for your consideration. I'll just make the first cut...doon doon fwoos ged. Twooos.kflbnvskkkkggggggggg
مزخرف محض. نویسنده ذهن شیزوفرنیک خودش رو به هولوگرافیک بودن جهان ربط میده اما تا وقتی که سعی نکرده شیادیهای ساتیا سای بابا رو توجیه کنه کتاب قابل تحمله اما بعد از اون دیگه نفرت انگیز میشه متاسفم که چنین کتابی بیش از 30 بار تجدید چاپ شده و برای داریوش مهرجویی هم متاسفم که وقتش رو صرف ترجمه چنین کتابی کرده. هم ردهی نارنجی پوش و اشباح جزء آثاری قرار میگیره که میتونه در آینده کل رزومهی درخشان مهرجویی رو تحت تاثیر خودش قرار بده لطفا این کتاب رو نخونید و به کسی هم هدیه ندید
متاسفانه مجموعه زیادی شبه علم در کتاب جمعآوری شده، بدون اینکه ارجاع درست و مناسبی به منابع داده شده باشه. تا جایی که گشتم، هیچ کدوم از د��نشمندان و تحقیقات ذکر شده، در یک نشریه معتبر علمی معرفی نشدن. این عجیب نیست؟ حتی یکیشون؟
ممکنه عدهای این رو به حساب تنگنظری بقیه دانشمندان بگذارند، ولی اینکه هیچ یک از تحقیقات و بسیاری از استدلالها قابلیت ابطالپذیری و تکرارپذیری رو ندارند، باعث میشه تا به این کتاب بیشتر به چشم تخیل نگاه کنم تا یک کتاب علمی.
بخش اول و دوم کتاب لذت بخش بود، (البته قبل از اینکه دنبال منابع بیشتری بگردم) ولی وقتی وارد روانشناسی شد، برام مسلم شد که وارد شبهعلم شدم و به بیراهه میرم.
در چند سال اخیر چند نقد جانانه هم ترجمه این کتاب نوشته شده که پیشنهاد میکنم علاقمندان به دنبالش بگردند.
در حقیقت تجدید چاپ این داستان، بسیار نگرانکننده است. کاش کتابهایی که مشوق منطقی فکر کردن، نقادی و به چالش کشیدن تفکر هستند هم به همین اندازه مورد استقبال قرار میگرفتند.
کتاب قدری پیچیده و تخصصی است ولی "نویسنده معتقد است که برای عموم نوشته شده نه برای متخصصان فیزیک و فلسفه و اگر خواننده بتواند سی چهل صفحه اول را تحمل کند، کتاب او را برده است...
جهان هولوگرافیک آن جهانی است که هر قطعه کوچک و هر ذره ی آن قطعه، تمام ویژگی ها و اطلاعات کل را در بر دارد، یعنی تمام محتوای کل در هر جزء نیز مستتر است. و این به واقع خصلت مغز ماست که ساختاری هولوگرافیک دارد و خاطره و درد و تجربه و برخی چیزهای دیگر را نه تنها در مغز که در هر ذره کوچک آن نیز نگهداری می کند. و نیز همین خصلت کلی جهان ماست که جهانی هولوگرافیک است...
خاصیت دیگر این کتاب آن است که شاید برای آنهایی که از سخنان متافیزیکی بی محتوا خسته شده اند و هنوز برای عقل و منطق انسانی احترام قائل اند، تلنگری ناچیز باشد برای رسیدن به آگاهی ای هر چند محدود" از مقدمه مهرجویی بر کتاب
به نظر من این کتاب می تونه یک دید کلی متافیزیکی درباره برخی حوادث عجیب و پر رمز و راز با زبان علمی به آدم بده
The book that will change your life. Without wanting to spoil the read, or without the urge to get to in-depth about the subject matter in a simple review, I can sum the book up as an alternate view on both quantum physics and neuro-science, and the postulations that the book makes throughout its course are simply marvelous to read about. If there were 6-stars, I'd give this a 6.
With The Holographic Universe Michael Talbot has created his Masterpiece. For anyone even remotely interested in the convergence of Science and Metaphysics, this book is a must-read. Talbot masterfully combines science, research, theories on Human Consciousness, and eloquence into a colorful collage which in my opinion remains un-rivaled as the pinnacle of its genre. His narrative is factually detailed while remaining unpretentious; at times he is capable of reducing the empyrean to the mundane. The reader comes away feeling awe-struck, with a new understanding of the nature of subjective Reality. Our perceptions of Reality influence its' structure, a structure fractally repeated throughout all nature. From the largest cosmic structures to the smallest sub-atomic particles, this fractal pattern is enfolded within itself time and time again. I have read this book several times, and on each occasion I have gained something new. I plan to read it once again in the near future, and hope that someone writes a worthy follow-up. Read this book, you won't be disappointed.
واقعا کم پیش آمده بود کتابی این قدر من را اذیت کند و سر دوراهی رها کردن یا ادامه دادن معطل نگهم دارد قبلا چند بار موقع نیمه کاره رها کردن کتابهای دیگر خواسته ام این را بنویسم که حتما گودریدز باید یک قفسه چهارم را به قفسه های پیش فرضش اضافه کند برای کتابهایی که نیمه کاره رها میکنیم. چون کتابی که نیمه کاره رها میشود توی هیچ کدام از آن سه تا طبقه ن��اید باشد اما بالاخره ما برایش وقت گذاشتهایم و نمیضشود که هیچ جا نباشد پس گناه این که این کتاب ناگزیر میرود توی قفسه خوانده های من پای گودریدز است و اما درمورد کتاب: فکر کنم پیش از این هیچ کتابی نخوانده بودم که این همه تویش عجایب و غرایب و معجزه و شگفتی های مختلف برآمده از ذهن و نیروهای غیبی انسان ها آمده باشد. هویت این کتاب را همین مجموعه عجایب تشکیل میدهد و قطعا به خاطر همین هویت عامه پسند بوده که این همه چاپ خورده وگرنه این عنوان دهان پرکن به نظرم چندان ربطی به محتوای کتاب ندارد. من به محض این که این را فهمیدم تصمیم گرفتم کتاب را بگذارم کنار. فهمیدم که مقدمات تئوریک کتاب در زمینه فیزیک محض و عصب شناسی ارتباط وثیقی با این همه غرایب مذکور در کتاب برقرار نمیکند و نویسنده هم موفق نمیشود تبیین کند که چطور اثر هولوگرافیک ذهن میتواند موجب این همه خرق عادت بشود. با وصله و پینه میخواهد هر پدیده غیرقابل باور از نظر علم تجربی را به اثر هولوگرافیک پیوند بزند مقدمات عصب شناسی جالب و قابل تامل بود اما مقدمات مربوط به فیزیک کوانتوم جدا از گنگ بودن بر اساس نظریات سستی بود که به گواهی خود کتاب مورد مخالفت اینشتین بوده اینجا تصمیم گرفتم کتاب را بگذارم کنار اما با خودم گفتم من که مشکلی با فرادرمانی ندارم و مشتاقم ببینم بالاخره بشر در هر زمانهای و زمینهای چگونه بر زخم خودش مرهم میگذاشته. پس کتاب را ادامه دادم و در دریای متلاطم معجزات موارد جالبی یافتم از جمله بخش مربوط به «زخم پذیران» مسیحی کثرت موارد شبه معجزه در این کتاب آن قدر زیاد است که کتاب را از شمایل یک اثر تفکر برانگیز خارج میکند. درواقع گویا نویسنده میخواهد با ذکر شواهد بیشمار مانع اندیشیدن شما به واقعیت اثر هولوگرافیک شود. اگرچه برای تک تک معجزات ذکر شده منبعی در انتهای کتاب آمده اماباور کردن همه آنها ساده نیست و مخصوصا وقتی سخت تر میشود که نویسنده چند کلمه در مورد صوفیان ایرانی و کراماتی که از آنان صادر میشده حرف میزند. این جهان چون جهان خود ماست و به قول داریوش شایگان ما هنوز هم با این عوالم زندگی می کنیم وقتی طرف دهن باز می کند معلوم میشود چقدر پرت و پلا میگوید و یک لایه به نازکی پوست پیاز از عوالم معنوی تصوف را گرفته و میخواهد از آن اثر هولوگرافیک را بیرون بکشد اینجا دیگر من مصمم شدم کتاب را کنار بگذارم به هر کس این کتاب را نخوانده توصیه می کنم در همین یک حکمت ایرانی تامل کند که «خواستن توانستن است» واقعا چکیده کتاب همین است و بس. آنچه در جهان میگذرد تصویری هولوگرافیک از واقعیتی که در درون هر ذره نهفته است و ذهن هر انسان منبعی برای تکثیر واقعیت هولوگرافیک است. پس شما اگر بخواهید میتوانید سرطانتان را بهبود ببخشید میتوانید مانند عیسی روی دست خود زخم ایجاد کنید میتوانید هاله انرژی انسان های دیگر را ببینید و هزار کار دیگر آن همه مقدمات پرطمطراق و این همه شواهد لازم نبود لااقل برای من شاید برای شما این گونه نباشد چرا این کتاب توجه "Dariush Shayegan" را جلب میکند؟ شاید چون با مقدمات علمی اش قصد دارد اسطوره علم را بشکند شاید من در برابر کتاب بی حوصلگی به خرج دادم. شاید خیلی ها با تک تک این شواهد و گزارشات محیراعقول زندگی میکنند و به نیروی درونی خود بیشتر ایمان مییابند و برایشان حکم یک نوع تزکیه را دارد
by michael talbot. this is a fun forray into the grand theory of everything. basically, everything is a hologram acording to physicist David Bohm ("Wholeness and the Implicate Order"): waves interfere with each other to form images, objects, everything. that which we can perceive is the explicate order and that which we cannot is the implicate. the implicate contains the explicate, and the boundaries are also constantly wavering. the interesting thing about a hologram is that every part of the hologram contains all parts of itself. therefore if you take a piece of holographic film and split it in half, the image does not split, but remains as two whole images. the results are quite profound: the normal distinctions we draw don't actually exist. you and i don't exist as separate entities but are just an interference pattern from the same cosmic unity. moreover, time doesn't exist in the linear sense that we think it does, the "past" and "future" are equally accessible as the present.
talbot starts from the interesting results of quantum mechanics (nonlocality, uncertainty, conscious observer effect) and moves on to note findings in not only physics, but neurobiology, dreaming, psychokinesis, near death experiences, out of body experiences, religious miracles, reincarnation, psychic powers, and even ghosts. see? fun! what's more interesting is that people are starting to study things like psychokinesis and the results are startling - it seems that we all have the ability (at least to some degree) to control and effect the world around us with our beliefs and minds.
moreover, there is a bias or trend in science to discount these experiences as not testable or verifiable, which means they are often not studied or simply ignored. it has also been shown that the belief of the scientist running the "new agey" experiments influences the actual results of the experiment. children often experience these "other dimensions" more often than adults perhaps because adults have had so much conditioning as to what "is possible."
some interesting notes: *an ink drop spun in a glycerine tube undergoes reverse entropy * stigmata is manifest through deep belief: stigmatists portray wounds on the palms instead of the more accurate location of the wrists. this is likely due to artistic interpretation of crucifiction occuring on the palm. *when we dream, we typically have access to information that is beyond our waking knowledge (i.e., we can learn new things when dreaming). *in chinese medicine, the method of mapping the entire body to the foot, or the ear is an example of a hologram * people being able to see with with the tips of their fingers, ear lobes, tip of the nose, and even, yes, armpits. * Immanuel Kant's *Dreams of a Spirit-Seer* an account of Swedenborg: "we are constituted by the intersection of two flows: one direct from the divine, and one indirect from the divine through our environment." * The Conibo Indians of the Peruvian Amazon use of ayahuasca ("soul vine") - a hallucinogenic plant that when taken transports even lay people to exceedingly similar dimensions that the Conibo shamans visit regularly.
99.01.24 امروز پس از هفتهشت سال به این کتاب مزخرف برخوردم. آن زمان با دیدن نام داریوش مهرجویی و نام کتاب وسوسه شدم که آن را بخوانم و البته پیشگفتارش را خواندم ولی موفق به خواندن کتاب نشدم، این هم شانس بزرگی بود! آن سالها کمتر کتاب میخواندم و همان کمترها هم ممنوعه بودند. تا اینکه در یکی از سخنرانیها یا برنامههای رادیویی دکتر علی نیری (فیزیکدان نظری – برنامهی مهبانگ) فهمیدم کتاب درخوری نبوده و سرشار از مغالطه و شبهعلم و فریب و روشنفکرنمایی است. گویا این کتاب با بهکارگیری واژگان دانش و آمیزش آنها با واژگان فلسفه در پی اثباتِ اثباتنشدنیهاست و بیش از دلایل، دچار پندارآرزومندانه است. از همان زمان این دندان لق را کشیدم تا روزی به سراغ این کتاب نروم! چنین کتابهایی که شیادان یا در بهترین حالت، آرزواندیشان از آمیزهی دانش تخصصی و فلسفه با پیشانگارههای (پپشفرضهای) مذهبی ذهنیشان مینویسند، افزون بر زمانهای تباهشدهای که پای خواندنشان میگذرد، دستاوردی جز گمراهی برای ناآگاهان ندارد. فیزیکدانان کوانتومی هرگز ادعا نکردهاند که کوانتوم کامل شده یا آن را بهطور کامل میفهمند؛ ولی این استادان شبهعلمِ مردمفریب، از ناآگاهی مردمی که دوستدارند همهچیز را خیلی ساده و بدون رنج و درد و خونریزی بفهمند، سود جِسته و با واژگانی همچون کوانتوم، انرژی، نسبیت، ترمودینامیک، گرانش، مغناطیس، کیهان و... ترکیبهایی ساده و ادبی میسازند تا شنونده گمان کند حقیقتی در سخنان آنها نفهتهاست ولی خیر، تنها فریب نهفتهاست! ... شعور کیهانی، انرژی مثبت، رهبری کوانتومی، ذهن پرتراکم و...
از امروز برای چنین کتابهایی که هرگز نمیخواهم بخوانم و خواندنشان تباهی زمان و روان است، دستهی دیگری میسازم. کتابهایی که با تبلیغات فراوان، هواداران فراونتری هم یافتهاند و هر کدام دکّانِ مذهبی دیگری گشودهاند. این دستهبندی از تعصب یا علمزدگی سرچشمه نمیگیرد. دانشهایی هستند که پیچیدگی بسیاری دارند و تا در آن دانشها آموزش رسمی ندیدهباشیم و یا آگاهیمان از منابع اصلی آن رشته یا گسترشدهندههای آن رشته نباشد، آگاهی ما چیزی جز توهم و پندار نیست. من همچنان پیرو تعریف روشنگریِ کانت هستم ولی میدانم که آگاهیام دربارهی همهچیز آنگونه که بخواهم راهی برای خودم باز کنم، نیست. دستکم در فیزیک کوانتوم. پس باید از استادان آن پیروی کنم تا دچار کجروی نشوم.
In this book, the presentation of numerous historical accounts of the miraculous from the point of view of a believer is the central theme. Out-of body, near-death, and otherwise supernatural experiences are discussed, and the uniting theme is that the "natural laws" within which physics operates cannot explain all that we observe. What does, you ask? Well, imagine that everything is actually a pan-dimensional interference pattern stemming from a truly holographic universe. What does that mean, precisely? I've no idea, and I've already read the book. Every bizarre encounter is rapidly chaulked up as further proof to the holographic nature of existence, but without much explanation leaving me to wonder precisely how it supports anything other than the lunacy of the author - he retells a story in which, during his college days, spaghetti noodles suddenly materialized mid-air and plopped down on his chest. Oh sure, he checked for open windows, someone else around, the presence of boiling water, but to no avail. Talbot concludes that this random pasta must have come from the mental manifestation of a holographic interference vision. I don't get it either, but I'm now convinced that it'd be hysterical to throw wet noodles at someone as a messy, if confusing, prank.
This book was recommended to me by a good friend, and I'm sorry to have to say, I didn't get it. I did, however, particularly enjoy one passage in the beginning which stated, and I'm paraphrasing, "we find ourselves compelled to accept the words of scientists as the truth, despite our knowing that they are as equally fallible as ourselves." No we're not.
به ما در این جهان هستی بخشیده اند که بیاموزیم عشق و محبت کلید اصلی است. مهمترین چیز در طول زندگی دوست داشتن است. ما همه جزئی از یک کل واحد و عظیم جهانی هسنیم. اگر خیال می کنیم می توانیم شخص دیگری یا موجود زند�� ی دیگری را بدون این که به خود صدمه وارد آوریم آزار دهیم کاملا در اشتباهیم. ما به همه چیز متصلیم و اگر بکوشیم عشق و محبت خود را نثار آن وصلت کنیم آدم های خوشبختی خواهیم بود
مطالعاتم در باب ذهن مرا به سمت این کتاب کشاند. ولی مطالبی که در کتاب بود ورای ذهن انسان و پیرامون مسئله توضیح وجود انسان در جهان و قابلیت های خارق العاده وی به کمک یک ایده بود.
در ۷۰ صحفه اول کتاب این ایده توضیح داده شده و باقی کتاب پیرو مثال هایی میگذرد تا ایده را بهتر تفهیم کند.
به طور خلاصه ادعا میشود که جهان همانند یک هولوگرام است که اگر تکه تکه شود هر قطعه خود هولوگرام کاملی است پس ما ورای تصوراتمان تکه هایی از یک هولوگرام کوچک هستیم که به یک هولوگرام بزرگتری متصل هستیم. و در هولوگرامی که خودمان هستیم تمام اطلاعات جهان هستی نمود پیدا می کند ولی چون درک ما اکثرا محدود است نمی توانیم به راز های هولوگرام کل دست یابیم. ولی افرادی هستند که به این راز ها دست پیدا کرده اند و با کمک تجربیات آنها ما هم میتوانیم دنبال کسب دانش شناخت این ایده باشیم.
مثال هایی که آورده پیرو هیپنوتیزم، تناسخ، تجربیات سایکدلیک، تجربه های حالت نزدیک به مرگ، رویاهای روشن، جهان های موازی و غیره می باشد.
نقدی که به کتاب دارم این است که مثال های متعددی از تجربیات شخصی و تحقیقات برای اثبات مدعا خود آورده نویسنده و اصرار دارد چون انسان ها و موسسات مختلفی این تحقیقات را انجام داده اند باید مدعا مقبول باشد. اطلاعات دیگری راجب جامعه آماری، اعتبار موسسات ذکر شده یا اساتید ، تحقیقات تکمیلی مدرن تر و غیره به خواننده نمی دهد.
در نهایت، این کتاب مثال ها و مدعیات جالب و چالش بر انگیزی را بیان می کند که باید با ذهنی دور از تعصب آن را خواند و به دنبال کسب دانش بیشتر برای درک آنها بود.
I started reading this book about a decade ago and, for reasons that I can't remember anymore (gave it to a friend?), left it not even half-way through.
I shall finish it someday.
However, even the first part--with the theory of memory as a holographic film--has vastly influenced my perception of the way we human beings think.
Highly recommended: it resonates with basically all my observations of the world around. So much so that I hardly know where to start if someone asks for a more specific recommendation.
کتابی مذخرف از نظر من بدون هیچ پایه واساس علمی و منطقی در بیشتر جاهای کتاب راه به داستان های خرافی برده و کمتر نمودی از اون نظریه جهان هولوگرافیک داده شده
جهان هولوگرافیک کتابی نوشتهٔ مایکل تالبوت ترجمهٔ داریوش مهرجویی است.
داریوش مهرجویی در مقدمهٔ این کتاب مینویسد: کتاب جهان هولوگرافیک را چند سال پیش، دوست عزیزم داریوش شایگان، در سفر آمریکا کشف کرد، و گویا چنان به هیجان آمده بود، که چند روز بعد را فقط صرف صحبت در باب این کتاب کرده بود! و من وقتی آن را خواندم، عین یک داستان شیرین هیجان انگیز بود، که در عین حال داشت به سؤالهای بزرگِ هستی شناختی یزدان شناختی، و فلسفی من نیز جورِ خاصی، جواب روشن امروزی میداد (فارغ از رمز و راز و ابهام) که تا حدی باور پذیر مینمود... خاصیت دیگر این کتاب آنست که شاید تلنگر ناچیزی باشد به کسانی که موج مدرنیته، دل و ایمانشان را شبهه دار کرده و غبار شک بر آن نشانده است، و نیز آنهایی که از سخنان متافیزیکی بی محتوا خسته شدهاند . . .
سه فصل اول کتاب واقعا منو میخکوب کرد و خیلی برایم جالب بود اما فصل های بعدی خیلی برایم جذاب نبود. به هر حال دید متفاوتی نسبت به جهان به انسان میدهد ضمن اینکه برای تمامی مطالبی که در کتاب به آن اشاره شده سند و مدرک می آورد. قصد دارم پس از اینکه اطلاعاتم را در مورد مطالب کتاب تقویت کردم و ابهاماتم را رفع کردم مجددا این کتاب را بخوانم.
افتضاح محض کاش میتونستم کمتر یک هم بدم چند خط اسم از انیشتین و... ریخته وسط متن که به نظریه هاش مهر تایید بزنه ولی اصلا نتوسته این رو هم به خوبی انجام بده در کل حیف این وقت که صرفش کردم میتونستم دو تا کتاب بخونم به جاش
البته این کتاب انتخاب خودم نبود و به اصرار یکی از دوستانم خوندم
This is probably the first time I buy a book thinking about a subject and discovering a total different text. Apparently this book should talk about the theory of holographic universe, explaining what it means for the reality to appear three-dimensional while it really is bi-dimensional. This should be about information theory, black hole entropy and so on.
Surprisingly this book is totally different: it just take some holographic principles for granted and start by discussing each and every kind of para-normal, supernatural event or perception. In the very beginning of the book there is some small scientific diversions, but in the rest of the volume, every non-scientific phenomenon is just assumed as real and explainable by the holographic principle. In the final parts of the book, it became almost anti-scientific and I can't justify in any possible way the results the book presumes to explain.
I have to admit, when I first encountered the idea of us being holograms in a holographic universe it rocked my world. This book builds a case for it being perhaps the most logical theory about the universe shared by many, though certainly not all, physicists. Physics dominates the first third of the book. Talbot makes this portion fairly easy to follow, with some included diagrams.
A holographic universe can account for psychics, clairvoyants, out-of-body and near-death experiences, and other oddities not dealt with in our current view. This makes up the latter two-thirds of the book. It got pretty 'out there', sometimes, yet seemed plausible. My world continued to rock with a lot of outside-the-box thinking that I found, frankly, exciting.
I haven't been this captivated since I started reading about Tibetan Buddhism.
ایده های جالب، حرفهای جالب، و چالشهای جالب هرچند برای خیلی ها ممکنه خیالبافی و خرافات به نظر بیاد اما من از این کتاب استفاده کردم کتابی هست در مورد نیروی فکر و اندیشه بر هر چیزی اعم از جسم و جان، و زمان و مکان