Jump to ratings and reviews
Rate this book

اسطوره آفرینش در آیین مانی

Rate this book
کاوش در عرفان مانوی مستلزم شناختِ همه‌جانبه‌ی کیش مانوی است. یکی از موضوعات پیچیده‌ی این کیش، اسطوره‌ی آفرینش است که در کتاب حاضر بدان پرداخته‌ایم. چاپ ششم این اثر (چاپ اول نشرچشمه) در واقع شامل ویراست سوم با افزوده‌های تازه است. افزوده‌ها شامل دو بخش است:۱. مانی و کیش او ۲. ادبیات مانوی. انگیزه‌ی نگارنده در وهله‌ی نخست، فراهم آوردن متن‌های گوناگون درباره‌ی «اسطوره‌ی آفرینش»، یا «تکوین جهان در آیین مانی» بوده است، تا جویندگان اسطوره‌ی مذکور را از مراجعه به متن‌هایی که به زبان‌های گوناگون ــ عمدتا به زبان‌های کهن فارسی میانه، پارتی، سُغدی، قبطی و غیره ــ نوشته شده و از انسجام کافی برخوردار نیستند، بی‌نیاز کند. از سوی دیگر، هر یک از متن‌های بازمانده‌ی مانوی، بخشی از اسطوره‌ی آفرینش را توصیف می‌کند. برای نمونه، بهترین توصیف «بهشت مانوی» در متن سُغدی بازمانده است، حال آن‌که «توصیف ایزدان» را در متن‌های فارسیِ میانه و پارتی می‌یابیم. بنابراین، هدف دیگر این پژوهش بررسی، تلفیق و بازسازی اسطوره‌ی آفرینش مانوی بوده است.
چاپ دوم ۱۳۸۳

388 pages, Hardcover

First published April 1, 1991

6 people are currently reading
88 people want to read

About the author

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
10 (31%)
4 stars
11 (34%)
3 stars
9 (28%)
2 stars
2 (6%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 6 of 6 reviews
Profile Image for فؤاد.
1,127 reviews2,361 followers
July 25, 2019
به جای مقدمه

یه ویدئو بود که یه سری آدم به صف ایستاده بودن پشت به هم. نفر اول بدون این که حرف بزنه، ادای موتور سواری رو برای نفر دوم تقلید کرد. نفر دوم باید این ادا رو برای نفر بعدی تقلید می کرد و اون هم برای نفر بعدی و... اما هر کس کمی در انتقال این پیام ساده دست برد و پیام مبهم و مبهم‌تر شد تا آخرش به یه حرکت رقص‌مانند تبدیل شد که هیچ ربطی به اون موتور سواری اولیه نداشت. خیلی از حرف‌های فلسفی و کلامی و... در طول تاریخ به همین حال مبتلا شدن، خیلی بیشتر از اون که فکرشو می‌کنیم.


متهم ردیف اول:
افلاطون


همه چیز از افلاطون شروع شد، که گفت: غیر از این جهان مادّی، جهانی غیر مادّی از الگوها و ایده‌های کامل و زیبا وجود داره، یک عدالت محض، فارغ از این یا اون فرد عادل، یک شجاعت محض، یک شرافت محض، یک عشق محض، یک زیبایی محض، و در رأس همهٔ این‌ها یک «خیر محض» که تمام الگوها از اون نشأت گرفتن و انعکاس اونن.

روزی روزگاری یک «دمیورگوس» یا صنعتگر، اومده از روی هر الگو یا مثال برین، یک شیء مادی ساخته و جهان مادی ما این طوری پدید اومده. هر چیزی که توی این دنیای مادی می‌بینیم، «تقلیدی» ناقص از یک الگوی برین و غیر مادّیه.

ارواح ما در اصل متعلق به عالم غیر مادی بودن، و تمام ایده‌های برین رو از اون زمان می‌شناسن. حالا هم که به دنیای مادی اومدیم، اگه چیزی رو می‌شناسیم یا اگه به چیزی عشق می‌ورزیم، در حقیقت داریم اون ایده و الگوی کاملی که این چیز از روی اون ساخته شده رو به یاد میاریم، و در این چیز مادی، دنبال اون مثال اعلاییم. اما این چیز مادی هیچ وقت تقلید کاملی از اون مثال برین نیست، در نتیجه آدم دچار غم غربت می‌شه، و آرزوی بازگشت به مبدأش رو می‌کنه.

عدهٔ زیادی از اهالی یونان و مصر و شام و بین‌النهرین شیفتهٔ این آموزهٔ عارفانه و شاعرانه شدن، و در نتیجهٔ این شیفتگی، دو هزار سال تاریخ اندیشه رقم خورد، که من فقط به یکی از شاخه‌هاش این جا کار دارم.


متهم ردیف دوم:
مرقیون


بعد از ظهور مسیحیت، آموزهٔ افلاطون با مسیحیت مزج شد، و نتیجه شد عرفان مسیحی یا «گنوسیسم». عرفای مسیحی بزرگی، مثل والنتین، مرقیون، ابن دیصان و دیگران، این آموزه رو با تعالیم یهودی-مسیحی ترکیب کردن. از جمله مهم‌ترین این عرفا مرقیون بود. مرقیون اومد به تورات نگاه کرد و دید «یهوه» تورات شباهت زیادی با «دمیورگوس» افلاطون داره: اول این که گفته من جهان رو خلق کردم، و خلق جهان کار دمیورگوسه. اما فقط این نبود. همین طور دید خدای تورات همیشه خشن و بی‌رحمه، و گاهی نادانه و از کارهاش پشیمون می‌شه. دید خدای تورات آدم و حوا رو از خوردن میوهٔ درخت معرفت منع می‌کنه و بعد درخت حیات جاودانی رو ازشون مخفی می‌کنه مبادا ازون هم بخورن و در زمرهٔ خدایان قرار بگیرن.

بعد نامه‌های پولس رسول رو دید، که پولس اون جا از شریعت سفت و سخت یهودی بد می‌گه و می‌نویسه مسیح ما رو از این شریعت نجات داد. می‌نویسه ما همراه مسیح در جسم مردیم و در روح زنده شدیم، یعنی زندگی جسمانی رو پشت سر گذاشتیم و زندگی روحانی رو آغاز کردیم، و شریعت فقط برای اوناست که در زندگی جسمانی اسیرن.

مرقیون با تمام این مطالعات به طور قطع به این نتیجه رسید که خدای تورات نمی‌تونه «خیر محض» باشه (جا داره بپرسید: خیر محض افلاطون که اصلاً خدا نبود، فقط یه ایده و الگوی برین بود. یادتونه گفتم تمام الگوهای برین از ایدهٔ خیر محض نشأت گرفتن؟)

و از همین جا دو خدایی زاده شد: یک خدا، خدای یهودی که معادل «دمیورگوس» افلاطونه و گاهی «یلدا-بایوث» نامیده می‌شه: خالق ظالم (دمیورگوس افلاطون ظالم و بدخواه نبود) که جهان مادّی رو به «تقلید» از جهان برین ساخته، و از سر حسادت روح انسان رو از جهان برین دزدید (در آموزهٔ افلاطونی خبری از دزدیدن روح نبود) و در قالبی مادّی اسیر کرد، و مانع شد این انسان از میوهٔ درخت معرفت بخوره و به مبدأ الهی خودش آگاه بشه.

خدای دوم خدای مسیحی که معادل «خیر محض» افلاطونه، که در خلقت جهان مادّی نقشی نداره، و پسرش مسیح رو فرستاد تا آدم رو ترغیب کنه از میوهٔ درخت معرفت بخوره. و بعداً هم دوباره اونو فرستاد تا تمام آدمیان رو به مبدأ الهی‌شون آگاه کنه و از این جهان زشت نجات بده.


متهم ردیف سوم:
مانی


مانی از چهار سالگی همراه پدرش بین یکی از فرقه‌های گنوسی به نام «مغتسله» بزرگ شد، هر چند این فرقه مرقیونی نیست، اما مانی از نوجوانی آثار مرقیون و ابن دیصان و دیگر بزرگان گنوسی رو خوند و مجذوب‌شون شد. و چون خودش ریشه‌ای ایرانی داشت، متوجه شباهت زیاد تفکرات دوگانه‌انگار گنوسی با تفکرات زرتشتی شد و پای زرتشت رو هم به این معرکه باز کرد تا آموزهٔ نسبتاً سادهٔ افلاطونی هر چه بیشتر عجیب و غریب بشه. مانی دید «پدر آسمانی» گنوسی، شبیه «زروان» زرتشتیه، خدایی که در باور این فرقه از فرط بزرگی، در آفرینش جهان مادّی هیچ نقشی نداره، درست مثل «پدر آسمانی» گنوسی. و «یلدا-بایوث» گنوسی هم شبیه «اهریمن» زرتشتیه، موجودی بدخواه که از سر حسادت به جهان نورانی، قصد می‌گنه تباهش کنه و با ظلمت مخلوطش کنه.

علاوه بر این دو خدا، مانی اساطیر دیگهٔ زرتشتی رو هم وارد کرد، مثل کیومرث که اولین نمونهٔ انسان در اساطیر زرتشتیه و توسط اهریمن می‌میره و انسان‌ها از ریختن نطفهٔ اون بر زمین پدید میان. مانی کیومرث و اهورامزدا رو تلفیق کرد و هرمزد بَغ رو ساخت، که نخستین خدا-انسانه که به جهان ظلمانی مادّه پا می‌ذاره ولی از دیوهای ظلمت شکست می‌خوره و بیهوش و اسیر می‌شه، و ذرات نوری که همراهش هستن توسط دیوها بلعیده می‌شن، و از ترکیب این نور و ظلمت، روح و مادّه، ما انسان‌ها پدید میایم.

مانی از طرف دیگه، از طریق نوشته‌های ابن دیصان با آموزه‌های بودایی هم آشنا شده بود، که معتقد بودن جهان مادی سراسر رنجه و تنها راه رهایی، کنار گذاشتن شهوت و خواهندگی، و قدم گذاشتن به «نیروانا»ست. به خاطر همین هم دیوهای ظلمت در دین مانی، علاوه بر مادّی بودن، آزمند و حریص هم هستن. و به این ترتیب مانی دست بودا رو هم گرفت و آورد کنار مجمع پیامبران، پیامبرانی که به باور مانی همه یک حرف می‌زدن اما با بیان‌های مختلف: زرتشت، بودا، مسیح و مانی.

دیگه بیشتراز این به شرح اسطورهٔ پیچیده و عجیب و غریب مانی نمی‌پردازم، که حاصل ترکیب آموزه‌های مسیحی گنوسی با تعالیم زرتشتی و کمی (خیلی کم) بوداییه. نویسنده چهار بار این اسطوره رو در این کتاب از اول تا آخر تکرار کرده، و هنوز مطمئن نیستم تمام خدایان و ماجراهای تو در توشون رو به یاد داشته باشم‌. فقط لینک یک پردهٔ نقاشی چینی که از این کیهان‌شناسی اسطوره‌ای پیچیده، در ژاپن کشف شده رو در انتها می‌ذارم، محض نمونه:

https://upload.wikimedia.org/wikipedi...
Profile Image for Negar Afsharmanesh.
388 reviews71 followers
March 22, 2025
خیلی کتاب از لحاظ تاریخی و علمی خوب بود، تمام نوشته هایی که درباره مانی تاریخش نوشته هاش وجود داره رو بررسی کرده بود تقریبا، کتاب خیلی توش اسم داره و بهتره با آخر کتاب که همه اسم هارو توضیح داده تقربیا هی برید آخر کتاب بخونید برگردید اونجایی که داشتید میخوندید دوباره یه کم اولش ممکنه گیج کننده بشه ولی بعدش میوفتین روی دور و اوکی میشه. من خیلی چیزا ازش فهمیدم بیشتر درباره تاریخچه بود تا خود کیش و آیین مانی ولی بازم خوب بود به نظرم شروع خوبی میتونه باشه برای خوندن خود آیین مانی.
Profile Image for Sara.
1,801 reviews559 followers
March 27, 2023
خب کتاب رو یه بار تا وسطاش(؟ تقریبن وسطاش) خونده بودم ولی باید پس میدادم کتابخونه و دیگه دنبالش رو نگرفتم بخونم.
این سری به لطف یکی از دوستام نشستیم خوندیمش.

کتابه دقیقن چیزی که روش نوشته بود رو گفت؛ به هزاران طریق هم گفت: اسطوره افرینششون.

ولی راضی نشدم. نه که بد گفته باشه ها. خوب بود. ولی اسطوره افرینششون به هیجان انگیز ای که فکر میکردم نبود.
شاید اگه اسطوره های آفرینش شرقی رو نخونده بودم، اون وقت این خیلی هیجان انگیز می‌شد برام.
چون مدل بوجود اومدن آدم و زمین و ایناشون فرق داره با این یکی دین ها و قشنگ اسطوره ایه و اسطوره ش بیشتر شرقیه.
البته اینشون جالبه که انسان و زمین و اینا خلق شده از ظلمت ه. یعنی خب ترکیبیه ولی عملن از ظلمته.

مشکلم با کتاب این بود که زیادی دیگه همه متون باقی مونده قسمت آفرینش مانویان رو آورده بود.
خب دستت درد نکنه و متوجه شدیم یکم با هم فرق داشتن هرجا می‌رفته‌؛ ولی خب اونا که خیلی شبیه هم بودن رو نمیاوردی هم مشکلی به وجود نمی اومد.

راجع به ادبیات نگارشی کتاب هم میخوام یکم غر بزنم؛ ادبیاتش چند جا خیلی متفاوت می‌شد. یهو متن سنگین فارسی قدیمی برا تیکه های آفرینش کیهانش داشت ولی یه سری جاها خیلی متن ساده و روان فارسی امروزی داشت.

اما راضی بودم.
مرسی پر که باعث شدی بشینم بخونمش کامل بشه.
حالا باید راجع به بقیه داستان ها و تعالیم و ایناشون بخونم.
هنوز تقریبن هیچی از این دین نمیدونم.
Profile Image for Messiah .
51 reviews
July 23, 2008
آخرین هدیه ای که دریافت کردم از جانب برادر خوش ذوق ام "حامد" و او بود که مرا با نشریه "پیام یونسکو" آشنا کرد تا شاید بنیان های فکری ام طی سال های دهه ی شصت پی ریزی بشود. مانی را با او آغاز کردم به علاوه ی مزدک
Profile Image for Sepideh61.
30 reviews
December 22, 2022
جزو معدود کتاب‌هایی که کاملا علمی و برپایه اسناد در زمینه نگرش مانی پیامبر به جهان و آفرینش، به فارسی وجود دارد. این نشان از سطح بالای علمی استاد اسماعیل پور است🌻
Profile Image for منوچهر محور.
331 reviews27 followers
August 14, 2025
سه بخش اول کتاب پر از حرف تکراری و پراکنده‌گویی است. انگار نویسنده مطالبی را که در جایگاه‌های مختلف برای مخاطبین متفاوت نوشته بوده، پشت سر هم منگنه کرده و به دست چاپ سپرده است. خواندن بخش اول تا صفحه ۳۰ و بخش سوم کافی است. بقیه این سه بخش یا درباره تاثیر آیین مانی بر فرهنگهای دیگر است که بسیار سطحی و بدون ارائه منابع لازم بحث شده است و یا درباره نوشته‌های مانوی کشف و چاپ شده در جاهای مختلف است که نه تنها به درد مخاطب عام نمی‌خورد بلکه به دلیل نیاوردن جزئیات لازم برای مخاطب دانشگاهی و حرفه‌ای هم به کاری نمی‌آید.
بخش چهارم و آخر، ترجمه نوشته‌های خود مانویان است که به دلیل افتادگی‌های زیاد در اصل متون کهن و لحن نگارش آنها بسیار سخت فهمیده می‌شوند. من قبلاً کتاب پژوهشی در اساطیر ایران را خواندم که آن هم ترجمه متون بسیار کهن است و به نظرم اینقدر مغلق نبود.
وجود غلط‌های تایپی در این کتاب واقعا نابخشودنی است چرا که خواننده با نام‌های ناآشنا سر و کار دارد و متوجه غلط نمی‌شود (ص ۱۱۶ کدام درست است: پسر سپید موی یا پسر سپید روی؟ یا ص ۱۳۲ روان‌چین درست است نه روان‌چپن).
در مجموع این کتاب به عنوان نوشته آکادمیک، بدون اسلوب درست نوشته شده و در حد جزوه کنکوری است اما چون به مطلب جالبی می‌پردازد خواننده هم دارد.
Displaying 1 - 6 of 6 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.