زاون قوکاسیان (ارمنی: Զաւէն Ղուկասյան زاده ۷ اردیبهشت ۱۳۲۹ – درگذشته ۱ اسفند ۱۳۹۳) کارگردان، فیلمساز، منتقد و مدرس ایرانی ارمنیتبار صاحبنظر سینمای ایران بود.
وی در اصفهان به دنیا آمد و از دانشگاه همین شهر، در رشته شیمی فارغالتحصیل شد، اما از همان جوانی سینما را برگزید. علاوه بر نگارش یادداشت و نقدهای سینمایی، چندین عنوان کتاب در حوزه سینما و سینماگران تألیف کرد و در چند دوره از جشنوارههای سینمایی در ایران، اتریش و ارمنستان جزو هیئت داوران بود. آقای قوکاسیان، در سال ۱۳۵۰، فیلمسازی را با فیلمهای کوتاه ۸ میلیمتری در سینمای آزاد آغاز کرد و مدتی نیز سرپرست سینمای آزاد اصفهان بود. او به عنوان کارگردان چند فیلم کوتاه، مستند و داستانی ساخت از جمله: در فلق (کوتاه ۱۳۵۰)، عروس کهن (کوتاه ۱۳۵۲)، فصلی دیگر (کوتاه ۱۳۵۵)، نقش خیال (مستند ۱۳۶۶)، خاج شویان (مستند ۱۳۶۱) و همه فرزندان من (داستانی ۱۳۶۳). اولین کتاب زاون قوکاسیان در حوزه سینما در سال ۱۳۵۰ منتشر شد که دربارهٔ فیلم «چشمه» ساخته آربی آوانسیان نوشت. نوشتن کتابی دربارهٔ یک فیلم تا آن زمان در سینمای ایران سابقه نداشت.
سلام سلام بدون هیچ مقدمه ای، شما رو دعوت میکنم به مطالعه این کتاب ارزشمند. این کتاب حاصل ۲۸ ساعت مصاحبه آقای بیضایی با آقای قوکاسیان هستش، گفتگو ها همه درباره سینمای آقای بیضایی هستد از "عمو سیبیلو" تا "شاید وقتی دیگر " که زمان انتشار این کتاب آخرین فیلم اکران شده بیضایی بوده . بینهایت این کتاب خوبه اگه علاقمند بیضایی هستید واجبه خوندنش من خیلی وقته درحال خوندنش بودم، بعد هر فیلمی که توی جمع #فیلم_هفته دیدیم، رفتم و صحبت های آقای بیضایی رو خوندم و درک و دریافتم کامل شد. این کتاب یک منبع عالی برای شناخت بیضایی هستش چون از زبان خودشه و کاملا بدون پرده و تعارفه.
-بیضایی: فکرش را بکنید اگر فیلم نمیساختم، زندگی آنها که از راه جلوگیری از کار من زندگی میکند، چقدر کسالتبار میشد. من فیلم میسازم، همانطور که انسان غارنشین بر دیوار نقش میکشید. آن روزها البته هنوز نظارت اختراع نشده بود و دنیا مرز نداشت.
کتاب همین اندازه غمانگیز تمام میشود اما نظارت و سانسور و اخلال در کار حرفهای بیضایی تمام نمیشود. این گفتگو مربوط به سالهای ۶۴ تا ۶۸ است. نزدیک به سی سال پیش. در آن زمان پانزده سالی بوده که بیضایی کار میکرده، میایستاده جلوی حرف زور دیگران و حالا سی سال هم از آن تاریخ گذشته و هیچ اتفاق بهتری نیفتاده. وقتی مصاحبهکننده بعضی از فیلمهای بیضایی را با هیچکاک مقایسه میکند، بیضایی در جواب میگوید اگر هیچکاک شرایط فیلمسازی من را داشت، فرار میکرد و گمانم دور از واقعیت نیست که وقتی یک عده هدفمند روی اعصاب آدم راه بروند و قصدشان تخریب تو، بههم ریختن پروژه هنریات و چسباندن هزار جور وصله ناجور بهت باشد دیگر چقدر باید توان و تحمل داشته باشی که بتوانی همچنان با خلاقیت پیش بروی. بهرام بیضایی پیش از فیلمساز و کارگردان برای من، نویسنده و پژوهشگر است و قلبم همیشه از دانستن اینکه چنین انسانی نتوانسته در کشورش کار کند، به درد میآمد. حالا که این کتاب را خواندم و بعضی از فیلمهایش را که در خلال گفتگو بهشان اشاره شد، تماشا کردم، میفهمم که نبودن بیضایی در سینمای ما چه جای خالی بزرگی است. بیضایی نه یک دهه که یک نسل جلوتر از همتایان خودش بوده و بهخاطر تعهدش به هنر، به سینما و علاقهاش مدام آزار دیده، مدام بهش گفتهاند بیش از حد حساسیت به خرج میدهی و تا دلتان بخواهد جلوی پایش سنگ انداختهاند. طرحهایش را تصویب نکردهاند و هر وقت هم تصویب کردهاند یا اجازه اکران ندادهاند و یا بعد از مدتی اکران را متوقف کردهاند. شاید برای همین به بیضایی «غریبه بزرگ» لقب دادهاند. غریبی که کسی او را نفهمید، غریبی بزرگ. کسی که تا این اندازه بر تاریخ و اسطورههای سرزمیناش مسلط است و برایش مهم است چیزی که میسازد متعلق به همین فرهنگ و همین آدمها باشد اما افسوس آنهایی که سد راهش شدند نه قدر هنر را میدانند و نه قدر هنرمندی اینچنین را.
"پدر با کمال یاس درمییافت پسر دوستدار کار پستِ بیارزشی است؛ سینما، و پدر حق داشت: نمونههای ایرانی سینما جز همین نبود."
این کتاب حاصل چند روز مصاحبه آقای زاون قوکاسیان با بهرام بیضائی هست. مصاحبهها تو سال ۶۵ و ۶۷ انجام شده. زمانی که بهرام بیضائی سه تا فیلم توقیفشده داشته و میخواسته بهخاطر جنگ از ایران بره پیش خانوادهش. گفتوگوها با معرفی بیضائی از زبون خودش شروع میشه و به شرایط خاص اون زمان از لحاظ مسائل فرهنگی میپردازه و بعد از اون هم راجع فیلمها صحبت میشه و بیضائی راجع هر فیلم توضیحاتی رو میده که برای فهم یه سری فیلمها مثل غریبه و مه و چریکه تارا خیلی کمککنندهس. همچنین بیضائی از شرایط ساخت هر فیلم میگه و اینکه چه با مشکلاتی سر و کله میزده و اینکه چقدر اذیت میشده. بیضائی توی این کتاب دلگیره. ناراحته و تا حدودی ناامید و عصبانیه. شاید اگه از دور نگاه کنی بهنظرت میاد که داره غر میزنه ولی من کاملا حق میدم بهش. خیلی اذیتش کردن. همین که ده سال فیلم بسازی و همهشون توقیف بشن. به طرحهات اجازه ساخت ندن و هر کسی از بالا یه جوری دخالت کنه توی پروسه ساخت فیلمهات، فکر میکنم به اندازه کافی چیز مخربی برای یه هنرمند باشه. اونقدری که اعصابش به هم بریزه و فرسوده بشه با این حال بیضائی یکی از کسایی که تونست تأثیر بزرگی روی سینمای ایران بگذاره. سینمایی که وقتی بیضائی نوجوون بود وضعیتش همونی بود که اول ریویو نوشته بودم.
بهرام بیضائی از اون دسته آدمهاست که به قول معروف میتونم سرش قسم بخورم. خیلی وقته تصمیم گرفتم که هر چیزی که خلق کرده رو بخونم و ببینم. این کتاب هم بخشی از همین پروسه بود و خوشحالم که خوندمش. تقریبا سه ماه پیش توی گروه رویا تصمیم گرفتیم که فیلمهای بیضائی رو ببینیم و راجعشون صحبت کنیم و الان و بعد سه ماه رسیدیم به فیلم "شاید وقتی دیگر" و این کتاب هم به پایان رسیده. با این حال کار من با بیضائی و آثارش هنوز تموم نشده و مطمئنم که مسیر لذتبخش و آموزندهای رو در پیش دارم. ممنون از رویا و بقیه بچهها که فیلمها رو دیدن و راجعش حرف زدن. خیلی چسبید.
شوخ طبعی فردی بهرام بیضایی که اطرافیان و همکارانش همیشه دربارهاش صحبت کردهاند و در آثارش خیلی دیده نمیشود، در مصاحبههایش میتوان یافت. در جایی قوکاسیان ایرادات عجیب برخی منتقدان از «شاید وقت دیگر» را برای ثبت نظر بیضایی بازگو کرد؛ جوابها به نظر بیضایی آزرده و خشمگین از دشمنیهایی که با او شده بود را نشان میداد ولی به قدری طنز گزندهشان مرا خنداند که دلم برای حماقت و حقارت آن منتقدان سوخت.
به نظر می رسد ناگهان يك سلیقهی دیگر یا یک بی سلیقهگی دیگر حاکم می شود، و می خواهد همراه با نوگرایی غربی شکل عوض کند و مثل همه ی کارهای بی ریشهی بی دنباله وا می ماند. این مشکل فقط در سطوح بالای تصمیم گیری نیست، در همه ی ملتی هویت باخته است. ناگهان كل هموطنان شهر و ده درهای چوبی شان را می کنند و در آهنی می گذارند با خط خطی های آزار دهنده که آنرا کوبیزم می خوانند و نمی دانند یعنی چه؟ - همقدم شدن با مردم پیشرفته ما را پیشرفته نمی کند. پیشرفت آنها از ذهن به عمل در می آید. پیشرفتی که اول در ذهن رخ نداده باشد، بی ریشه است و دلایل خود را نمی داند و در نتیجه تحول و ادامه ندارد یعنی اصلا زندگی ندارد. این بیشتر ویرانگری است تا سازندگی . وقی فکر پشت عمل نیست اتلاف است تا اختراع و خلاقیت. پوک است.
این کتاب ماحصل گفت و گویی دقیق و موشکافانه با یکی از برترین کارگردانهای این کشور است. کتاب از شرح حال و زندگینامهی (بهرام بیضایی) شروع میشود و دربارهی تک تک فیلمهای او تا فیلم (شاید وقتی دیگر) صحبت میشود و (بیضایی) با صراحت خود دربارهی فیلمهایش صحبت میکند و معایب و محاسن فیلمهایش را بازگو میکند
جامعه همیشه نسبت به کسی که شبیه خودش نیست، مشکوک است، مگر که بلافاصله فروتنی خودش را نسبت به مقررات آن جامعه آشکار کند.... فرد به دلیل تنهائیاش بسیار آسیبپذیر است. جامعه با کسانی که شبیه خودش نیستند، بیرحمانه رفتار میکند.