سناپور در سال ۱۳۳۹ در کرج بهدنیا آمد. درسخواندهٔ رشتهٔ منابع طبیعی است اما از همان ابتدا به نوشتن و روزنامهنگاری روی آورد. در آغاز فعالیت داستاننویسیاش برای کودکان و نوجوانان مینوشت. پسران دهکده (۱۳۶۹) و افسانه و شب طولانی (۱۳۷۳) حاصل این دوران است. سپس به روزنامهنگاری روی آورد و در روزنامه همشهری و زن و حیاتنو و چند نشریه دیگر شروع به همکاری کرد. مدتی هم بر کار گردآوری و چاپ داستانهاب مجلات گردون و کارنامه نظارت داشت. اولین رماناش نیمهٔ غایب را در ۱۳۷۸ منتشر کرد. این رمان برای او جوایز مختلفی را به ارمغان آورد و در مدت یک سال شش بار تجدید چاپ شد.[۱:] در سال ۱۳۸۰ کتابی در شناخت زندگی و آثار هوشنگ گلشیری به نام همخوانی کاتبان تالیف و منتشر کرد. او هماکنون مشغول تدریس داستاننویسی است.
چند داستان خیلی خوب داشت، چند تا خوب و چند تا هم بد. یه چیزی که برای اولین بار توجهم بهش جلب شد، این بود که نوشتن از زبان راوی اول شخص جمع چهقدر باعث میشه خواننده احساس یکی بودن با داستان بهش دست بده. این کار رو سناپور به خصوص در داستانهایی با فضای هولناک و وهمانگیز انجام میده و خب، تأثیرش مشخصه.
مجموعه داستان "با گارد باز" شامل بیست داستان کوتاه است که به گوشه و کنار زندگی امروز و همین طور وقایع دهه های اخیر و حتی زوایای دور تاریخی سرک می کشد.داستانهای زیبایی هستند.
داستان در میان خرده ریزهای جهان، از نظر من، بهترین داستانش بود... یک سری داستاناشم خوب نمیفهمیدم. مثل داستان دشمن... شاید بخاطر مختصر و موجز بودن و نشون دادن همه نکته ها فقط تو چند سطر.خوندن داستان کوتاه دقت بیشتری لازم داره بخصوص این مجموعه، که نداشتم...
مجموعهای از داستانهای خوب و البته تکنیکهای متفاوتی که سناپور سعی کرده آنها را تجربه کند. به نظرم این کتاب شناخت جامعی از شخصیت حرفهای و شخصیت حقیقی حسین سناپور به مخاطب میدهد. بهگونهای میتوان این کتاب را شناسنامهی سناپور دانست.
قصه ها از کیفیت یکسانی برخوردار نیست بعضی از قصه ها فوقالعاده اند و مستحق چهار ستاره مثل « میان خرده ریزهای جهان » یا « با گارد باز» اما بعضی مثل « آب دهان » واقعا ناامید کننده اند اما بگذارید شاهکار سناپور در این کتاب را تاکید مضاعف کنم برای خواندن ش و آن داستان پنج ستاره « هیچ قولی را دیگر باور نمیکنم » است قصه ای تلخ و بسیار لطیف