Jump to ratings and reviews
Rate this book

آیه های آه- ناگفته هایی از زندگی فروغ فرخ زاد به همراه دویست تصویر

Rate this book
پژوهش حاضر از ابتدا بر این مبنا انجام شده است که بر جنبه هایی تکیه کند که قابلیت بحث های جدید را داشته باشد. بدین منظور تلاش شده است تا تمامی وجوه شخصیتی فروغ فرخزاد کنارزده شده و فروغی تصویر شده است که واقعا وجود داشته و نه فروغ یک بعدی ای که برخی در ذهن خود ساخته اند

Paperback / شومیز

First published January 1, 2002

6 people are currently reading
61 people want to read

About the author

ناصر صفاریان

5 books1 follower

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
23 (34%)
4 stars
24 (35%)
3 stars
15 (22%)
2 stars
4 (5%)
1 star
1 (1%)
Displaying 1 - 5 of 5 reviews
Profile Image for حسام آبنوس.
429 reviews332 followers
May 26, 2019
سیمای زنی در دوردست

نگارنده این سطرها برداشتی آزاد از لابه‌لای خاطرات و یادهای افراد از خالق «خانه سیاه است» داشته که بخش اصلی آن محصول اثر ارزشمند ناصر صفاریان (آیه‌های آه) است. تاکیدی که وجود دارد این است که آنچه در ادامه می‌خوانید برداشتی کاملا آزاد از بخش‌هایی از خاطرات افرادی مانند مادر، خواهر، برادر، دوستان و نزدیکان فروغ است که در نگاه نگارنده برجسته‌تر به نظر آمده و می‌توانسته «تولدی دیگر» از فروغ فرخزاد را در ذهن خواننده رقم بزند. پرویز پورحسینی (بازیگر) که در تئاتر با فروغ همبازی بوده درباره او می‌گوید: «بهتر است به جای اینکه به فکر حذف کردن فروغ باشیم درباره‌اش صحبت کنیم»؛ این نگاه، نگارنده را یاد جمله‌ای آشنا از شخصیت مهمی انداخت، شخصیتی که با نگاهش مسیری تازه در مرور زندگی چهره‌های از دنیا رفته پیش پای افراد باز کرد.

«خیلی شیطانی می‌کرد» این نقل قولی از مادر فروغ است که خواهر و سایرین هم آن را تایید می‌کنند، «فروغ خیلی شیطان بود و هیچ قانونی را رعایت نمی‌کرد» شاید به همین دلیل باشد که او تبدیل به یکی از چهره‌های آوانگارد برای طیفی از جامعه شد که تلاش کرده صدایی برای زنان جامعه‌اش باشد! پوران فرخزاد (خواهرش) می‌گوید «به فکر این بود که درهای بسته را باز کند»، «در مقابل زور می‌ایستاد» و «اصلا عادی نبود»، «زیر بار حرفی که قبول نداشت نمی‌رفت» این چهره‌ای است که در مرور خاطرات دیگران نیز جسته و گریخته به چشم می‌آید.

«سرش بیشتر به کتاب و دفتر گرم بود» «در خانه ما کار همه کتاب و روزنامه خواندن بود» و این دو نقل تصویر دختری اهل مطالعه را در سنین نوجوانی پیش روی ما قرار می‌دهد که در بزرگسالی فروغ فرخزاد شده است. «پدرش دوست نداشت شعر بگوید» طبیعی است که پدری نظامی هرقدر هم که اهل مطالعه باشد نگاه‌های سنتی بر فضای روشنفکری‌اش غلبه کند. البته این روایت را برادر فروغ هم تایید می‌کند «پدرم نمی‌توانست تحمل کند دخترش شعر عاشقانه بگوید» ولی با این حال «پدرم در درون خود فروغ را تحسین می‌کرد». مادر می‌گوید «از خوشحالی اینکه شاعر مشهوری شده می‌رقصیدم»، هرچند پوران فرخزاد، خواهر فروغ، سختگیری‌های پدر و مادر را عامل عصیان فرزندان می‌داند و تنها به نقش پدر اشاره نمی‌کند و نقش مادر را پررنگ‌تر هم تلقی می‌کند. «فروغ تا آخر ایستاد و از هنرش دست نکشید!» شاید به همین دلیل باشد که امروز بعد از گذشت ۵۰ سال از مرگ فروغ همچنان از او حرف می‌زنند و یکی از معماهای جامعه ادبی کشور باشد، «مرتب کار می‌کرد و متکی به نفس بود» این خصوصیتی است که جوانان می‌توانند از آن الگو بگیرند و به آن توجه کنند که منتظر اتفاقات خارق‌العاده نباشند و پیوسته تلاش کنند.

همواره عده‌ای هستند که مخالفت کنند، مادر فروغ می‌گوید «از خود راضی‌ها با فروغ مخالف بودند» منوچهر آتشی اما طور دیگری این سخن را تایید می‌کند «انتقادها به فروغ از جانب روشنفکران بود» جامعه‌ای که همواره خود را به عنوان طبقه برگزیده می‌پندارند و به همین خاطر بنا به صلاح‌دید خود دست از تخریب و مخالفت برنمی‌دارند، ولی «برایش مهم نبود که به غلط درباره‌اش چه می‌گویند» هرچند «خیلی‌ها نمی‌خواهند بدانند فروغ بعدها به کجا رسید» با این حال «در حق او هم غلو می‌شود و هم جفا»!

اشعار فروغ امروز پس از ۵۰ سال از فوتش هنوز هم خوانده می‌شود و مورد توجه است. یکی از ویژگی‌هایی که برای اشعارش برمی‌شمارند این است که «فروغ صد سال زودتر فکر می‌کرد و جلوتر بود» و این نه حرف امیرمسعود فرخزاد، بلکه پوران هم آن را تایید می‌کند «به اندازه دویست سال از جامعه جلوتر بود» و «راز ماندگاری فروغ صمیمت و زبان انتخابی است» و صمیمت نکته‌ای است که در خاطرات چهره‌های دیگر نیز می‌توان سراغ آن را گرفت. همچنین «همانطور که شعر می‌گفت زندگی می‌کرد» و «در تمام شعرهایش خودش است» دیگر خصیصه‌ای است که درباره شعر و دنیای شاعرانه فروغ برشمرده‌اند.

فروغ یکی از پیروان شعر نیما است که توانست با صمیمت در زبان و لحن، سبک خاص خود را ایجاد کند اما نکته‌ای که نیاز به یادآوری دارد این است که «فروغ دنباله‌رو نیست» و «به هیچ‌وجه دنباله‌رو نبود» نقل‌هایی است که تاکید می‌کند او با وجود اینکه در مکتب نیما شعر گفته ولی دنباله‌رو نبوده و سبک خود را داشته است و البته «نمی‌خواست همه چیز را تکرار کند» با این وجود همه تایید می‌کنند «شعر فروغ تاریخ مصرف ندارد»!

روایت نیست‌انگاری یا سیاهی شاید یکی از ویژگی‌های فروغ فرخزاد باشد هرچند در این مورد نظرات متفاوت است، «فروغ در شعرش دنبال یک گمشده می‌گشت» «دنبال دنیای گمشده‌ای بود که انسان دنبالش می‌گردد» و «درونمایه اصلی شعرش انسان زیر فشار است». برخی به این خاطر که بازتاب مرگ در اشعارش فراوان بوده چنین نظری دارند اما پوران فرخزاد می‌گوید «او همیشه از مردن حرف می‌زد» و «مرگ را در تمام صحنه‌های زندگی حس می‌کرد». خواهر فروغ بر این باور است که او بازگشت و زنده شدن مجدد را باور داشت «فروغ به بازگشت اعتقاد داشت» و آنهایی که در باورهای فروغ تشکیک می‌کنند نیز با این نقل قول از مادر فروغ روبه‌رو خواهند شد که «خدا را می‌شناخت»! منوچهر آتشی هم چنین می‌گوید «می‌توانیم بگوییم شعر فروغ انتقادی است ولی نهیلیستی نه!» محمدعلی سپانلو بر این باور است که «گرایش به نجات و روشنایی در شعر فروغ هست».

خانواده‌ و اطرافیان می‌گویند «فروغ اهل فعالیت حزبی نبود» ولی «او در برابر هر بی‌عدالتی موضع می‌گرفت» با این حال «بسیار رک بود و پروایی نداشت از اینکه نظرش را خیلی صریح بیان کند» و «شخصیت معترضی داشت». «فروغ آرمان‌گرا باقی ماند» و «محافظه‌کاری نداشت». «با نقاب میانه‌ای نداشت» ولی سیمین بهبهانی می‌گوید «شعر او را سیاسی نمی‌دانم».

«فروغ در زمان زنده بودنش کشف شده بود» این نقل قول را باید گذاشت در کنار نقل قول‌هایی که می‌گویند او در زمان حیاتش قدر ندید. با این حال شعرش خوانده شده بود و با اقبال روبه‌رو بود. پس شاید سپانلو نظرش به واقعیت نزدیک‌تر باشد.

صدای شاعرانه زنان معاصر شاید یکی از القابی باشد که به فروغ می‌دهند اما نباید فراموش کرد که این سخن بسامد بسیاری در میان افراد دارد و هرکسی از نگاه خود به شعر فروغ نگاه کرده است. منوچهر آتشی می‌گوید «فروغ یک زن ایرانی است که بیدار شده از همه هم بیدارتر شعر زنانه گفته و شعر زنانه هم خوب گفته اما فمینیست نیست» و م.آزاد می‌گوید «فروغ شاعر زنان نیست». اما رنگارنگ بودن و تنوع داشتن را به عنوان یک خصیصه مثبت برای شعر او می‌توان برشمرد «شعر فروغ پر از رنگ و حادثه است»!

او که مستند «خانه سیاه است» را ساخته از نگاه جذامی‌ها شبیه فرشته نجات است، این را مادرش می‌گوید؛ «جذامی‌ها به فروغ می‌گفتند فرشته نجات» و دیگری می‌گوید «فروغ چراغی بود همه گرد آن جمع می‌شدند» و این را در جای جای خاطرات افراد می‌بینیم که از این ویژگی رفتاری او یاد کرده‌اند.

فروغ جدا از اینکه یک هنرمند بوده و زندگی او از این حیث در کانون توجه است اما به عنوان یک انسان هنرمند نیز باید به او توجه کرد که وجوه انسانی و شخصی نیز داشته است. «آدم مغروری نبود» ولی «زودرنج بود» و پیشرفت‌ها و موفقیت‌های هنری سبب نشد «هیچگاه خودش را گم کند». اغلب به رفتارهای تند او اشاره می‌کنند که آیدین آغداشلو علت آن را اینطور توضیح می‌دهد «اگر گاهی تند رفتار می‌کرد دلیلش دفاع از خودش بود» با این وجود «در فروغ غیر از محبت و انسانیت ندیدم». رفتارهای شخصی و ادا و اطوارهای فروغ در گذر زمان از یادها نرفته پوران می‌گوید «تکیه کلامش «خاک بر سرت» بود» و «سین‌شین می‌زد». او که «در میان جمع هم تنها بود» تبدیل به یکی از الگوهای جوانان به خصوص دختران جوان شده بود «تا سال‌ها هر دختر روشنفکری یا هر دختری که می‌خواست قدم به وادی روشنفکری بگذارد مثل فروغ حرف می‌زد و خیلی از اداهای او را در می‌آورد. یادم هست تقریبا تمام دختران و زنان روشنفکر تهرانی یک طوری سین‌شین می‌زدند».

پوران فرخزاد می‌گوید «زندگی را دوست داشت» اما «هیچ‌وقت خوشبخت نبود» مادرش نیز به نقل از فروغ می‌گوید، یک مرتبه گفت: «کاش فقط خوشبخت بودم»، برادرش هم بر این باور است که «فروغ زجر می‌کشید» که «رفت دیگر، تمام شد»!

او که فرصت مهاجرت برایش فراهم بود و می‌توانست سرزمین آباء و اجدادی‌اش را ترک کند می‌گوید: «من ریشه‌ام در همین کوچه‌های کاه‌گلی و خاکی تهران است.» انسانی که به وطن به مثابه خانه می‌نگرد ارزشمند است و فروغ هیچ‌گاه از خانه فرار نکرد.
Profile Image for Samira khodaie.
2 reviews2 followers
Read
September 19, 2007
ما هرجه را که باید باشیم از دست داده ایم
ما بی چراغ به راه افتاده ایم
Profile Image for MohammadReza.
13 reviews4 followers
December 8, 2007
من ابتدا کتاب را خواندم و پس از آن فیلم را دیدم. فکر می کنم با اینکه کتاب براساس مصاحبه ها شکل گرفته ولی فیلم و کتاب را با هم باید دید و خواند. فکر می کنم آقای صفاریان تابحال زحمت سه فیلم را کشیده اند. همین اواخر هم فیلم خانه سیاه است را دیدم که بازهم با کوشش آقای صفاریان تهیه شده بود. کتاب خوبی است. ولی تنها اشکال عمده کتاب فکر می کنم ربطی به آقای صفاریان نداشته باشد. فکر می کنم اشکال در پیوند هنرمندان(به خصوص زنان) با جامعه ایرانی باشد. در کتاب به هیچ وجه وارد زندگی خصوصی فروغ نمی شویم. البته من اسم زندگی خصوصی را بر روی آن گذاشتم.شاید بهتر آن باشد که بگویم زندگی فروغ. چون زندگی فروغ به صورت عمومی و خصوصی قابل تفکیک نیست. و آقای صفاریان به مقتضی جامعه ایرانی مجبور به حذف بخشی از این زندگی شده است.البته این نظر من است شاید اشتباه می کنم.
Displaying 1 - 5 of 5 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.